Picture of the author
Comma
صحیفه
سخنرانى

بسم اللّه‌ الرحمن الرحيم ناشناخته بودن حكومت اسلامى براى دشمنان من از شما جوانهاى برومند از هر طبقه كه هستيد، از نظاميان و كارمندان وزارت خارجه و بازماندگان شهداى آمل تشكر مى‌كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‌نمايم. اشتباهى كه همۀ اين گروههاى مخالف با ايران و اسلام دارند اين است كه چون يك حكومت اسلامى و يك رژيمى كه تمام اجزاى او منسجم باشد و يك دولتى كه از مردم و ارتشى كه از مردم باشد نبوده است يا اگر بوده است همان در صدر اسلام يك مدت كوتاهى بوده و بعدش نبوده است، لهذا، اينها آشنايى ندارند با يك همچو طرز حكومت. اينها هميشه در ذهنشان از حكومتها مثل حكومت هيتلر و رضاخان و ديگر اشخاص غير انسانى و غير اسلامى و غير مكتبى در ذهنشان هست و مقايسه مى‌كنند مابين حكومتهايى كه در تمام دنيا هستند با حكومتى كه در ايران هست و نفهميدند كه اين طرز حكومت غير آن طرزهاست و لهذا، به فكر ناقص خودشان در اين كشور كودتا امكان دارد و به فكر ناقص خودشان خرابكاريها در اين كشور براى تضعيف روحيۀ ملت تأثير دارد يا حملۀ نظامى در مقابل اين كشور و اين ملت فايده دارد. اينها، حتى آنهايى كه از خود ايران بودند و در ايران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ايران را و نشناختند قدرت ايمان را و نشناختند اسلام را. اينها اعتقاد داشتند كه كشور ايران به واسطۀ انقلابى كه شده است، ارتشش در هم ريخته و مردمش متفرق، و سروسامان ندارد اين كشور و اگر يك قدرتى در مقابل او بايستد در ظرف چند روز مى‌تواند كه ايران را قبضه كند. اين اشتباهات براى همين است كه ادعا مى‌كنند ما اسلام را مى‌شناسيم و نشناختند، ادعا مى‌كنند كه ما جامعه‌ها را مى‌شناسيم و نشناختند و نكته‌اش هم همين بود كه عرض كردم كه يك جامعه مثل جامعۀ امروز ايران سابقه نداشته يا سابقه‌اى كه آنها مطلع بر آن شده باشند نداشته. و لهذا، هر يك از اينها كه با آن جهالتى كه دارند و عدم ديد سياسى و شناخت از اسلام و جامعۀ ما دارند، در يك گوشه‌اى با هم جمع مى‌شوند و مى‌خواهند توطئه كنند. به خيال خودشان مى‌خواهند كه يا ايران را برگردانند به حال سلطنتى، كه يك طايفه زيادشان اين خيال را دارند يا ايران را از جمهورى اسلامى‌اش برگردانند به جمهورى دمكراتيك، كه آنها هم يك دسته هستند و روى هم رفته اينها اسلام را نمى‌خواهند، حتى آنهايى كه ادعاى اسلام مى‌كنند هم حكومت اسلامى را به اين وضعى كه در ايران هست نمى‌خواهند. آنها نمى‌خواهند كه دولتشان يك دولتى باشد كه با مردم آميخته است و ارتششان يك ارتشى باشد كه در دامن ملت است و ملت در دامن او. آنها مى‌خواهند كه يك رژيمى باشد كه يكى در آن بالا باشد و حكومت كند با يك اقليت و همۀ مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعى كه با سرنيزه خاضع باشند. شما اگر خيال كنيد كه در سرتاسر دنيا حكومتى باشد كه سرنيزه را بردارد و بتواند به جاى خودش بنشيند، نداريم همچو حكومتى؛ يعنى، خود ملتها و خود مردم، توده‌هاى ميليونى با حكومتها موافق نيستند و يا تا كنون نديدند يك حكومتى كه وقتى كه جنگ بشود همۀ مردم جنگجو هستند. وقتى كه محاصرۀ اقتصادى بشود افكار همۀ مردم توجه به اين پيدا مى‌كند كه ما بايد خودكفا باشيم و متخصصين ما مشغول مى‌شوند و افكار خودشان را به راه مى‌اندازند و قدرت خودشان را به راه مى‌اندازند و ايران را مستغنى مى‌كنند از خارج. و من به شما اطمينان مى‌دهم كه اگر تا يك مدتى ما در اين فشارها باشيم، ايران بيشتر ثبات پيدا مى‌كند و مغزهاى متفكر مكتبى ايران بيشتر به كار مى‌افتد و ايران را خودكفا مى‌كند. آنها حتى كارمندان دولت را، كاركنان در كشور، آنهايى كه در كارخانه‌ها كار مى‌كنند و كارگرانى كه در مزارع مشغول زراعت هستند، در يك رژيم اسلامى نشناختند. آنها مقايسه كردند اينجا را يا به بعض كشورهاى غربى يا به بعض كشورهاى شرقى، و روى آن ديد است كه تا اينجا وارد مى‌شوند. آن حربه‌اى كه در دست ايران است، پيش آنها نيست و آنها نمى‌شناسند آن حربه را؛ آن حربۀ ايمان است حربۀ توحيد است، حربۀ اسلام است، حربۀ قرآن مجيد است كه در تحت بيرق يك همچو اسلام و قرآن و توحيد همه مجتمع هستند و آنها تأييدات غيبى الهى را منكر هستند، نمى‌توانند بفهمند، اينها نمى‌توانند چشمشان را باز كنند و ببينند كه در هر گوشه از ايران يك امور خارق‌العاده واقع مى‌شود كه با دست عادى بشر نمى‌تواند واقع بشود. آنها در طبس آمدند و گمان كردند كه مى‌توانند نيرو پياده كنند و مى‌توانند بيايند و به بهانۀ خارج كردن گروگانها ايران را قبضه كنند و خداى تبارك و تعالى شنها و بادها را فرستاد و آنها را شكست داد. اينها نمى‌توانند بفهمند و نخواهند توانست فهميد كه سربازهاى ايران از نظامى و پاسدار و ساير قواى مسلح با ايمان است كه دارند پيش مى‌روند. تمام قدرتها يك طرف ايستادند و يك قدرت ايمان هم در مقابل آنها يك طرف و قدرت ايمان بر آنها غلبه كرد و غلبه مى‌كند. اينها جامعه‌اى كه اسلام در او وجود پيدا كرده است و پياده شده است، اين جامعه را نديدند تا بفهمند. در كتابها هم همچو جامعه‌اى را نخوانده‌اند تا بفهمند. افكار كوتاه آنها هم نمى‌رسد به اين امر كه بتوانند بفهمند جامعۀ اسلامى يعنى چه. در تاريخ، در عين حالى كه خوانده‌اند كه عده‌هاى بسيار كم و ارتش بسيار كم اسلام بر دولتهاى طاغوت بسيار قدرتمند مثل ايران سابق و مثل روم غلبه كردند و اين غلبه، غلبۀ ايمان بود، آنها را آنطور غربيها غربزده كردند و تبليغات بر ضد اسلام و بر ضد ايمان و بر ضد انبيا كردند كه غفلت كردند از ايمان و اسلام و روى آن غفلت مشغول اينطور خرابكاريها هستند. اگر اين عده‌اى كه در جنگل بودند اسلام را فهميده بودند، حمله به آمل نمى‌كردند. اين حمله در عين حالى كه براى ما تأسف‌انگيز بود و عده‌اى از برادرهاى ما را از دست ما گرفت، لكن فهماند به اين دسته‌هاى غير انسانى كه اينطور نيست كه شما خيال مى‌كنيد كه اگر يك صدايى بلند كنيد مردم با شما هستند. چطور يك مردم مسلمانى كه دل بسته‌اند به اسلام و دل بسته‌اند به قرآن، و شهادت را براى خودشان افتخار مى‌دانند و هر كس شهيدى دارد براى خانمان خودش يك افتخارى مى‌داند و هست، چطور امكان دارد كه چند تا دزد سر گردنه و چند تا اشخاصى كه هيچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هيچ ايمان ندارند، بيايند و يك شهر مؤمن را بخواهند به هم بزنند؟ اين معنا واضح شد كه مسئله آنطور نيست كه اينها فكر كردند. صدام يا آنهايى كه صدام را وادار كرده بودند به اينكه به ايران حمله كند، نشناخته بودند ايران را، نشناخته بودند قدرت اسلام را، نشناخته بودند قدرت ايمان را و حمله كردند و به اين دام افتادند و حالا دارند دست و پا مى‌زنند كه از اين دام بيرون بروند و نمى‌توانند بيرون بروند. حكم قرآن در مورد متجاوز تبليغات زيادى كه شما مى‌دانيد در همۀ بوقهاى تبليغاتى هست، اخيراً ديگر به اينجا رسيده‌اند كه از اين راه تبليغ كنند كه صدام صلح طلب است و ايران قبول نمى‌كند. ايران كه مى‌گويد ما از آن راهى كه داريم عقب مى‌نشينيم، ببينيد چه راهى را او مى‌گويد، ايران چه مى‌گويد. در عين حالى كه مى‌دانند باز هم نخست وزير ما، رئيس جمهور ما، رئيس مجلس ما، وزير خارجۀ ما، همۀ اينها تكرار مى‌كنند كه بيايند اشخاص ببينند كه ما چه مى‌گوييم، آيا ما صلح طلب نيستيم؟ صدام صلح طلب است؟! اگر يك دزدى آمد در خانۀ يك انسانى و اثاث او را يك مقدارى غارت كرد و خانۀ او را گرفت و به آتش زد بعض اثاث او را، بعد بگويد كه مردم بياييد ما را صلح بدهيد. صلح بدهند كه توى دزد يك قدرى از خانه را داشته باشى و صاحبخانه هم يك قدرى؟ توى دزد اين ضررهايى كه زدى، ناديده بگيرند؟ توى دزد اين شرارتهايى را كه كردى، ناديده بگيرند؟ اگر ناديده نگيرند، صلح طلب نيستند؟ اگر صلح به اين معنا مى‌گويند كه ما كشورى كه به آن حمله شده است، تجاوز شده است، دزدها آمده‌اند و مقدارى از منزل ما را، مقدارى از خانه‌هاى ما را غارت كردند، آتش زدند، خراب كردند و جوانهاى ما را كشته‌اند، حالا مى‌گويند ما سر جاى خودمان هستيم، بياييد اى دنيا ببينيد كه ما صلح طلبيم، بياييد صلح بكنيم. خوب، ما هستيم در اينجا، اينجايى كه با تجاوز آمديم و گرفتيم، اينجا هستيم، لكن بياييد ما را صلح بدهيد! اين صلح را كدام انسان مى‌تواند بپذيرد؟ اين اسمش صلح هست اصلش؟ ايران كه مى‌گويد تا از خانۀ ما بيرون نرويد، و تا جرمهايى كه كرديد، معلوم نشود كه شما مجرم هستيد و تا ضررهايى كه به ايران زديد جبران نشود و حكم به جبران نشود، صلح معنا ندارد، براى اينكه صلح بدون اينها يعنى يك مقدار از خاك ما دست آنها باشد و بعد بگويند گرفتيم اين را و مال خودمان. اين ضررهايى كه به ايران وارد شده است كه ضررهاى انسانى‌اش بسيار با اهميت و ضررهاى مادى‌اش هم همين‌طور، اين ضررها را زديم، حالا بياييد صلح كنيم. يك مقدارى از خاك ايران مال ما باشد و حدش را بياوريم اين ور آبادان مثلاً، حدش را قرار بدهيم خونين شهر، اين صلح است؟! ما مى‌گوييم به همۀ كشورهاى اسلامى و تمام كشورهاى عرب و غير عرب، ما مى‌گوييم كه ما حَكَم را قرآن قرار مى‌دهيم. قرآن كتاب آسمانى مسلمين است، طايفه يا طايفۀ ديگرى ندارد، ما حكم را قرآن قرار مى‌دهيم، ما يك آيه‌اى از قرآن كريم را حكم قرار مى‌دهيم و عقلاى عالم، اشخاصى كه مى‌خواهند صلح بدهند ما را، با همين يك آيه عمل بكنند و ما قبول داريم. صدام هم كه مى‌گوييد و خودش اقرار مى‌كند كه من مسلمان هستم، در عين حالى كه ما بعيد مى‌دانيم، اين قرآن است. ساير كشورهاى اسلامى هم كه مى‌گويند كه ما، ملتها قرآن را قبول دارند، حتماً دولتها هم مى‌گويند ما به قرآن اعتقاد داريم، بيايند بنشينند، نماينده بفرستند، ما قرآن كريم را باز مى‌كنيم، سورۀ حجرات را باز مى‌كنيم و يك آيه از آيات سورۀ حجرات را برايشان مى‌خوانيم، مى‌گوييم بياييد با اين عمل كنيد. در آن آيه اين است كه «اگر دو طايفه‌اى از مؤمنين با هم جنگ كردند، شما صلحشان بدهيد و اگر يك طايفه‌اى از اينها تجاوز به طايفۀ ديگر كرد، همه‌تان مكلفيد كه با او قتال كنيد، جنگ كنيد تا اينكه به اطاعت خدا برگردد. وقتى به اطاعت خدا برگشت، صلح كنيد به عدالت، به قسط». 1

ما مى‌گوييم به دنيا كه بياييد ببينيد كه ما در خاك عراقيم يا عراق در خاك ماست؟ اگر ما در خاك عراقيم، شما با ما جنگ كنيد، و اگر عراق در خاك ماست، به حسب قرآن كريم تجاوز كرده، فئۀ باغيه است و فئۀ باغيه را بايد با او قتال كنيد. ما از قتال شما هم گذشتيم و اميدى به اين نداريم، لااقل محكوم كنيد. اگر به قرآن عمل نمى‌كنيد كه قتال كنيد و او را با سرنيزه بيرون كنيد از كشور اسلامى، لااقل محكوم كنيد او را، و اگر محكوم هم نمى‌كنيد لااقل بيصدا باشيد، بيطرف باشيد. چه شده اينها را كه نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حكم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل بين‌المللى، به هيچى اعتنا ندارند. تهمت همكارى با اسرائيل هر روز يك شايعه درست مى‌كنند؛ هر روز مى‌گويند بحرين را بنا بود ايران، مى‌خواست بحرين را چه بكند. يك طياره از يك جا عبور مى‌كند، يك جايى ديگر ساقط مى‌شود، شايعه درست مى‌كنند كه اسرائيل داشت همراهى مى‌كرد و اسنادش موجود است. اين كدام اسناد؟! يك كشورى كه بيست و چند سال است با اسرائيل مخالفت كرده، دست اسرائيل را از نفتش كوتاه كرده، روابط بكلى قطع است و او را غاصب مى‌داند و مسلمين را دعوت به اتحاد مى‌كند كه اين را بايد بيرون بكنيد و او به ريش مسلمين دارد مى‌خندد و امريكاى فاسد هم همين‌طور، باز اين مسلمين از اسرائيل دست برداشتند و مى‌خواهند با او مصالحه كنند بعضى از آنها به تبع امر امريكا، و همۀ تبليغات خودشان را متمركز كردند به ضد ايران. يك دفعه از خودشان نمى‌پرسند كه آخر قضيه چيست؛ اينقدر سرسپردگى به امريكا، اينقدر سرسپردگى و ترس. ذخاير خودتان را تقديم امريكا مى‌كنيد و با او هم روابط داريد و از او هم عذر مى‌خواهيد و خوش خدمتى و خوش رقصى هم مى‌كنيد. ما با اينكه يك ملت ضعيف هستيم و به حسب افراد، افراد ما حدود سى و پنج ميليون يا چهل ميليون است و ابزار جنگى ما يك ابزار محدودى است، بسياريش هم غارتگرها در وقتى كه انقلاب بود، غارت كردند و قايم كردند، حالا به روى خود همين ملت مى‌كشند، ما با همۀ اين گرفتاريها كه داريم، در مقابل همۀ كشورهايى كه مى‌خواهند تعدى بكنند ايستاده‌ايم. در مقابل همۀ قدرتهايى كه با ما مى‌خواهند مخالفت كنند و با اسلام مى‌خواهند مخالفت كنند، ما ايستاده‌ايم. و مع‌الأسف، اين دولتهاى اسلامى بسياريشان به جاى اينكه با اسرائيل جنگ كنند، به جاى اينكه دست اتحاد به ايران بدهند كه اسرائيل را دفن كنند، اسرائيلى كه به همه چيز مسلمين طمع دوخته است، اسرائيلى كه برنامه‌اش اين است كه از نيل تا فرات مال اوست، اين اسرائيلى كه مكه و مدينۀ مكرمه را از خودش مى‌داند و مى‌خواهد دست درازى كند، مع‌الأسف، اين حكومتها به او كار ندارند، بلكه مى‌خواهند [به رسميت] بشناسند او را و همه تبليغات خودشان را و همۀ همّ و غم خودشان را به اسلام و به حكومت اسلامى ايران متمركز كرده‌اند. تا گفته مى‌شود كه ما از اين حدودى كه داريم و چيزى كه از اول گفته‌ايم هيچ قدمى كنار نمى‌گذاريم، فوراً مى‌بينيد كه يك جا مى‌گويد كه ديگر صلح امكان ندارد، براى اينكه ايران سر صلح ندارد. مگر آن حدودى كه ما گفتيم چيست؟ جز اين است كه بايد بيرون برود تا ما بنشينيم با او صلح كنيم؟ ما قرآن مى‌گوييم، ما حكم قرآن را مى‌گوييم كه همۀ مسلمين بايد با اين جنگ كنند تا اين بيرون برود. اگر بعد از جنگ سر فرود آورد به احكام اسلام، آن‌وقت بنشينند صلح كنند، آن هم صلح به قسط و عدل. مسلمين بيايند ببينند؛ بابا بيخود صرف وقت در تبليغات نكنند و حُسن قضيه اين است كه تبليغات اينقدر اختلاف دارد و اينقدر اعوجاج دارد و اينقدر خلاف ضرورى است كه ديگر هر كه بشنود هم، اگر راست هم اينها بگويند، مى‌گويند دروغ است. اين بوقهاى تبليغاتى كه هر روز يك چيز مى‌گويند و هر روز يك مطلب واضح‌الفساد را مى‌گويند، طورى اينها حيثيت خودشان را از دست داده‌اند كه هر كه بشنود كه راديوى كذايى چه گفت، مى‌گويد راديو دروغ مى‌گويد. راديويى كه مى‌گويد كه زن و مرد ايران ديگر برگشته‌اند از حكومت اسلام، از اين حكومت پشت كرده‌اند يا نقل مى‌كند از بعض اشخاص فاسدى كه به واسطۀ فسادش نتوانسته است در ايران بماند و فرار كرده، نقل مى‌كنند كه اينها جوانها و زنهاى آبستن، بچه‌ها و اينها را در خيابانها هر روز مى‌كشند، در عين حالى كه خود اين تروريستها دارند اين كارها را مى‌كنند، اين كارها را انجام مى‌دهند و بعد مى‌گويند ايرانيها اين كار را مى‌كنند. بله ايرانى است، اما كدام ايرانى؟ آن ايرانى كه به اسم «مجاهد خلق» بر ضد خلق، با اسم «فدايى خلق» بر ضد خلق قيام كرده است، آن هم ايرانى است لكن انسان نيست. جايز نبودن ورود قواى مسلحه در احزاب برادرها، ما بايد خودمان، خودمان را حفظ كنيم. نبايد ما منتظر اين باشيم كه قدرتهاى خارجى به ما كمك كنند، ما از كمك آنها گذشتيم. «مرا به خير تو اميد نيست، شرّ مرسان»؛ شرّ هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله مى‌كنيم. ما بايد كلاه خودمان را خودمان حفظ كنيم و حفظ اين به اين است كه ارتشى و ساير قواى نظامى و انتظامى، پاسدار، اينهايى كه عشايرى هستند، اينهايى كه قدرتهاى نظامى و انتظامى هستند، با هم يكصدا باشند، اختلاف در بين نباشد. و من عرض مى‌كنم به همۀ اين قوا و به فرماندهان اين قوا كه اين افراد در هيچ‌يك از احزاب سياسى، در هيچ‌يك از گروهها وارد نشوند. اگر ارتش يا سپاه پاسدار يا ساير قواى مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز بايد فاتحۀ آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشويد، در گروهها وارد نشويد. اصلاً، تكليف الهى ـ شرعى همۀ شما اين است كه يا برويد حزب يا بياييد ارتش باشيد؛ مختاريد از ارتش كناره‌گيرى كنيد برويد در حزب، ميل خودتان، اما هم ارتشى و هم حزب، معنايش اين است كه ارتشى بايد از ارتشى‌اش دست بردارد، بازيهاى سياسى بايد توى ارتش هم وارد بشود. در هر گروهى كه وارد هستيد بايد از آن گروه جدا بشويد، ولو يك گروهى است كه بسيار مردم خوبى هم هستند، ولو يك حزبى است كه بسيار حزب خوبى هست، لكن اصل وارد شدن در حزب براى ارتش، براى سپاه پاسداران، براى قواى نظامى و انتظامى وارد شدنش جايز نيست، به فساد مى‌كشد اينها را. و من عرض مى‌كنم كه كسانى كه در رأس ارتش هستند و كسانى كه در رأس سپاه پاسداران هستند موظف هستند كه ارتش را و سپاه را و ساير قواى مسلح را از احزاب كنار بزنند و اگر كسى در حزب هست، بايد او را از ارتش بگويند يا در آنجا يا در اينجا و همين‌طور سپاه پاسداران و همين‌طور ساير قواى مسلح بايد وارد در جهات سياسى نشوند تا انسجام پيدا بشود. اگر وارد بشويد، بالاخره به هم خواهيد زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهيد ايستاد و نظام را به هم خواهيد زد و اسلام را تضعيف خواهيد كرد. تكليف همۀ شما اين است كه با هم باشيد بدون اينكه در يك حزب يا در گروهى وارد شده باشيد، هر گروهى مى‌خواهد باشد. گروه فاسد كه ان‌شاءاللّه‌، وارد نمى‌شويد، گروههاى بسيار خوب هم وارد نشويد. بايد شما مستقل، بدون اينكه پيوند به يك گروهى داشته باشيد مستقل باشيد و از حزب اللّه‌ تعالى شأنه. همۀ افراد ايران موظفند كه با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با ساير افراد كشور هماهنگ كنند. افراد كشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند. گروههاى مختلفى كه اسلامى هستند، اين گروههاى اسلامى هم نبايد دخالت در امور ارتش بكنند و نبايد در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانيد يك عضو صالح و يك ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشيد. ورود سياست در ارتش شكست ارتش است، اين را بايد بدانيد و شرعاً جايز نيست. و من امر مى‌كنم به شما كه يا در ارتش يا در حزب، دوم ندارد كه بخواهيد هم ارتشى باشيد، هم حزبى، نمى‌شود، يا مثل ساير مردم هر طورى هستند. انتحار بهترين راه براى صدام و من به همۀ كسانى كه با اين جمهورى اسلامى مخالفت مى‌كنند، نصيحت مى‌كنم كه بس است ديگر. قدرتهاى خودتان را سنجيديد، فهميديد نمى‌شود با يك قدرت اسلامى درافتاد، خودتان را سنجيديد، فهميديد نمى‌شود، حالا كه فهميديد نمى‌شود چرا لجاجت مى‌كنيد؟ دست برداريد برويد مشغول يك كار ديگرى بشويد و به صدام هم مى‌گويم كه من يك راه براى تو سراغ دارم و آن راه انتحار است. همان‌طورى كه هيتلر بعد از آنكه به شكست رسيد خودش را كشت، تو هم اگر مردى و مثل هيتلرى خودت را بكش. كاستن از تشريفات در ايام نوروز برادرها، خواهرها، عرض كردم كه ما بايد خودمان، خودمان را نگه‌داريم. بايد طمع را از همه جا بريد، به خدا متوجه شد. تاكنون هم هر چه شما پيروزى داشتيد براى اين است كه اتكال به قدرت الهى و قدرت خودتان كه از قدرت الهى است اين اتكال را داريد. و يكى از نصيحتهايى كه چون نزديك سال نو است مى‌خواهم به همۀ ملت اين نصيحت را بكنم اين است كه ما در حالى كه جنگزده هستيم، در حالى كه اين همه آواره داريم، اين همه بيمار داريم، اين همه معلول در بيمارستانها داريم و شما هر يكى‌تان بعض همسايه‌هاتان شهيد دادند، شما بايد يك قدرى راجع به مراسم عيد كوتاه بياييد. شما همۀ اين قشرهايى كه براى اسلام الآن دارند زحمت مى‌كشند و شهيد دادند و بازماندگان شهيد هستند يا در بيمارستان هستند، اينها را عائله خودتان حساب كنيد. مقدارى كه مى‌خواهيد تشريفات زايد را عمل بكنيد، نكنيد و برويد از اينها دلجويى كنيد. ايام نوروز، ايام عيد نوروز برويد در اين مريضخانه‌ها، برويد احوال اينها را، اينهايى كه آواره شدند، اينهايى كه در جنگ آواره شدند، اينهايى كه از خارج بيرونشان كردند و گرفتار هستند، به اينها سركشى كنيد و آن تشريفات زمان سابق را تخفيف بدهيد. اگر بخواهيد يك ملت قوى آزاد باشيد، از تشريفات يك قدرى بكاهيد. عيد را در بين دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان و جنگزدگان خودتان و آوارگان خودتان ـ از هر جا هست، اينها همه از شما هست ـ اين عيد را در بين آنها با هم عيدى كنيد. يك قدرى از خودتان بكاهيد و بيفزاييد بر اينكه به آنها سركشى كنيد و آنها را احترام كنيد. اينها بزرگند، اينها عاليرتبه‌اند، اينها شهيد داده‌اند، اينها معلول داده‌اند، معلول هستند و اينها امتحان داده‌اند و مادرهاى اينها امتحان داده‌اند كه شهيد مى‌دهد و افتخار مى‌كند و مى‌گويد باز هم دارم، بياييد ببريد. ما در مقابل اينها سرافكنده هستيم، ما در مقابل اينها شرمسار هستيم و ما بايد با اينها يك جورى رفتار كنيم كه عيد براى آنها هم باشد. و شما وقتى عيد داريد كه اخلاق عيدى داشته باشيد، اخلاق تازه. و من اميدوارم كه به اين امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل كنند و رضاى خداى تبارك و تعالى را در اين امر به دست بياورند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و پيروزى اين امت را مستدعى هستيم و همه سعادتمند و پيروز باشيد. والسلام عليكم و رحمة‌اللّه‌

  1. ـ سوره حجرات، آيه9.

عنوان :

عدم شناخت مخالفین ایران از قدرت ایمان و اسلام تبلیغات مسموم دشمنان علیه ایران

مرجع :

صحیفه امام (۱۶) صفحه ۱۲۳

مکان :

تهران، جماران

تاریخ :

۱۳۶۰-۱۲-۲۴

حضار :

خانواده شهداى حادثه آمل پرسنل هوانیروز و وزارت دفاع کارکنان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جدید جمهورى اسلامى ایران