عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم نهضت الهى اسلامى اين نهضت بحمداللّه تاكنون بسيار ثمربخش بوده است؛ گرچه ما در اوايل امر هستيم. اين نهضت موجب شد كه ما و شما در يك محل مجتمع بشويم، و مسائلى كه داريم طرح بكنيم. قبل از اين يك همچو امرى ميسور نبود، ما بر كنار بوديم، و شما بر كنارى ديگر، و ساير اقشار ملت هم متفرق. اين نهضت الهى موجب شد كه آن متفرقات مجتمع بشوند؛ و آن مطالبى كه بايد بشنوند و بگويند با هم در ميان بگذارند تا ان شاءاللّه مسائل حل بشود، و ما به آن مقصدى كه داريم نائل بشويم. مسائل زياد است؛ لكن مهم، الآن كه ما در بين راه هستيم و به مقصد نرسيديم، فقط موانع را رفع كردهايم و الاّ مقصد ما بالاتر از اين معانى است، مهم اين است كه نهضت محفوظ باشد. اين نهضتى كه اين قدرت را داشت كه يك همچو قدرت شيطانى را در هم شكست و محمدرضا در عين حال كه خودش يك قدرت عظيم بود، دنبال او هم همۀ قدرتها، همۀ قدرتهايى كه در عالم بودند، با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلك اين نهضت چون يك نهضت الهى بود، نه يك نهضت ماديگرايى، نهضت ملى، يك نهضت الهى يك نهضت اسلامى بود، از اين جهت پيروز شد؛ و تمام قدرتها نتوانستند اين شيطان را نگه دارند. و رفت و ديگر برگشت ندارد، لكن مسئله اين نبود كه او برود. مسئله اين بود كه دنبال رفتن او قطع ايادى همۀ قدرتمندها بشود. و اين هم شده است، البته ريشههايى دارد. و انشاءاللّه اينها هم از بين خواهند رفت. لكن مسئله اين هم نبود. مسئله اساسى ما اين نبود كه رژيم سلطنتى برود و قطع ايادى ديگران بشود، اينها همه مقدمه بود براى مسئله اساسى ما؛ و آن اسلام است. انبيا كه جنگ مىكردند با مخالفين توحيد مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند؛ دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها مانع بودند. اينها مىديدند كه اين مانع را بايد برداشت تا به مقصد رسيد. رسول اكرم ـ صلىاللّه عليه و آله و سلم ـ مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند؛ يا مشركين جزيرةالعرب را از بين ببرند؛ مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند؛ و حكومت، حكومت قرآن باشد؛ حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامى تحقق پيدا بكند، منتهى به جنگ مىشد و معارضه، آنها معارضه مىكردند با حكومت اسلامى؛ اينها مقابله مىكردند. ... جنگهاى زيادى كه پيغمبر اكرم فرموده است همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى، مقصد اعلى كه دارند، و آن تحكيم حكومت اسلامى، حكومت اللّه، حكومت قرآن همه براى اين بود. به طورى كه اگر معارض با اين نبودند، معلوم نبود كه جنگى پيش بيايد. معارضه داشتند و نمىگذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد. مقدمۀ برپايى حكومت قرآنى ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود؛ رژيم سلطنتى از بين برود؛ دست اجانب كوتاه بشود؛ اينها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما مىخواهيم كه اسلام حكومت كند در اين مملكت؛ احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. اگر ما فرض كنيم كه حكومت رژيم سلطنتى از بين برود و يك رژيم ديگرى بيايد كه آن رژيم ديگر ايادى ديگران، هم از آن، از مملكت ما قطع بشود يك رژيمى بيايد اما رژيم اسلامى نباشد، برخلاف اسلام باشد، اين مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد اين بود كه محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما اين است كه اسلام تحقق پيدا بكند، اگر مقصد اصلى ملت ايران اين است كه جمهورى اسلامى تحقق پيدا كند، حكومت عدل الهى تحقق پيدا بكند، رفتن آنها همه مقدمه براى اين مطلب است. اين اشتباه نشود كه ما مىخواستيم كه او برود، رفت؛ تمام شد. خير، تمام نشده است. او مانع از كار بود. و چون مانع بود كه ما به مقصد برسيم با او معارضه كرديم. او نمىگذاشت كه عدل الهى تحقق پيدا بكند؛ او نمىگذاشت كه مملكت ما يك مملكت اسلامى با يك حكومت عادل باشد، محقق بشود با اين رژيم؛ از اين جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اينكه او رفت يك رژيم ديگرى تحقق پيدا كند، مثل يك رژيمى كه در اروپا هست مثلاً، مثلاً مثل فرانسه ما بخواهيم بشويم، كه ما رژيم محمدرضا را كنار بگذاريم، يك رژيمى مثل رژيم فرانسه كه كارى به اسلام ندارد؛ اگر اينطور باشد، اين همه خون ريختن ملت ما براى اين نبوده است كه حالا يك مملكتى باشد؛ مملكت اسلامى نباشد؛ ولو رژيم سلطنتى هم نباشد. يك رژيم غير اسلامى. خير. بسيارند رژيم آزادمنشانه، رژيمى كه استقلال هم دارد، آزادى هم مىدهد، اما يك آزادى مىدهد كه بر وفق اسلام نيست؛ احكام احكام اسلام نيست؛ رژيم رژيم اسلام نيست. عدالت اسلامى به آنطورى كه در اسلام است نيست. ما همچو چيزى را نمىخواستيم و نمىخواهيم. راه طولانى تا تحقق حكومت اسلامى حالا كه ما مىگوييم جمهورى اسلامى، معنايش اين نيست كه فقط ما رأى به جمهورى اسلامى داديم، ديگر به باقى كارهاى ديگر كار نداريم. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه همۀ مردم رأى بدهند يا اكثريت رأى بدهند به اينكه جمهورى؛ لكن احكام، احكام اسلام. جمهورىاى كه در آن قانونش قانون اسلام باشد. اگر يك جمهورى باشد كه قانونشْ قانون اسلام نباشد، اين آن نيست كه ملت ما مىخواهند و رأى بر آن دادند. اين همه خون دادند مردم به اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، دنبالۀ كار انبياست؛ دنبالۀ كار رسول خداست؛ دنبالۀ كار اميرالمؤمنين است؛ دنبالۀ كار سيدالشهداست. سيدالشهدا خونش را داده براى همين كه اسلام تحقق پيدا بكند، يزيد مىخواست اسلام را از بين ببرد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند. دنبال اسم نيستيم كه حالا كه ما اسم جمهورى اسلامى پيدا كرديم كافى است براى ما. ما در هر يك از مواردى كه هست، در تمام شئون مملكتمان، مىخواهيم كه احكام اسلام باشد، قرآن حكومت كند بر ما؛ قانون اسلام بر ما حكومت كند؛ هيچكس ديگر حكومت نداشته باشد. و ما الآن بين راه هستيم؛ نرسيدهايم به مقصد. وحشت اجانب از اسلام و روحانيت معالأسف مىبينيد كه در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، اين مفسدهجوها افتادهاند و مىخواهند نگذارند اين كار انجام بگيرد. اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مىخواهند كه اين جمهورى اسلامى كه از آن مىترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام، مىترسند [نباشد] ولهذا عمالشان به اين راه افتادند كه لازم نيست جمهورى «اسلامى» باشد، خوب، «جمهورى» باشد؛ «جمهورى ايرانى» باشد؛ «جمهورى دمكراتيك» باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مىترسند، از اسلام آن چيزهايى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تودهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت! اينها از اين مىترسند. ولهذا كوشش مىكنند خودشان و عمالشان، كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند، كوشش مىكنند كه اين كلمۀ «اسلام» تو كار نباشد؛ هرچه مىخواهد جايش باشد. اينها راضى هستند كه هرچه جاى كلمۀ «جمهورى اسلامى» هرچه مىخواهيد بگذاريد؛ اسلام نباشد؛ ديگر هرچه مىخواهد باشد! در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد، ولو كمونيست قدرت داشته باشد! اينها دنبال اين هستند. اينها از روحانى مىترسند، و از اسلام مىترسند. چون از اسلام مىترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هست مىترسند، از منبرى مىترسند، براى اينكه مروج اسلام است. از روحانى و اهل محراب مىترسند، براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مىترسند، هر چيزى كه دنبالۀ اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند، از آن مىترسند و نمىخواهند آن را. ولهذا نغمۀ اينكه «لازم نيست كه اسلام باشد، جمهورى باشد. جمهورى دمكراتيك باشد، لازم نيست كه «اسلام» پهلويش بگذاريد؛ اسلام باشد منهاى روحانيت؛ روحانيت نباشد ولو اسلام باشد». معنايش اين است كه اسلام باشد منهاى اسلام! اگر روحانيت نباشد، اسلام را هيچ كس نمىتواند نگه دارد. اصلاً نقشه اينها بر اين است كه اسلام نباشد؛ براى اينكه اينها سيلى خوردند از اسلام، احساس كردهاند الآن كه اسلام است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل كرده شهادت هم حفظ اسلام است. از اول، اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم كه مىبينيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند. همين امروز هم، كه من اين بيرون ايستاده بودم، يك جوان برومندى فرياد مىكرد از آنجا كه، «شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم». اين حس بود كه اينها را، ما را، پيش برد. اين حس شهادت بود، و اين حس جلو آمدن براى اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزى رساند و اينها از اين مىترسند، از اسلام اينها مىترسند. تشجيع مردان توسط زنان انقلابى شما فكرى بكنيد كه اين معناى اسلامى، اين جمهورى به معناى اسلامى، به همين معنا كه عرض كردم كه محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتى برويم اسلام باشد، تو دادگسترى وقتى برويم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برويم اسلام باشد، تو ادارات برويم اسلام باشد، تو بازار برويم اسلام باشد، صحرا برويم اسلام باشد، شهر برويم اسلام باشد، كوشش كنيد كه اين معنا حاصل بشود. اگر اين معنا حاصل شد، شما تا آخر پيروز هستيد. با هم باشيد همهتان. همه با هم باشيد. شما يك نصيب زيادى در اين نهضت داريد. مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند؛ براى اينكه بانوان ريختند توى خيابانها. در صورتىكه بانوان بنا بر اين نبود كه بريزند در خيابانها، ريختند توى خيابانها. مردها اگر يك سستى هم احتمال مىرفت در آنها باشد، همين معنا آنها را شجاع كرد. مرد وقتى ديد زنها آمدهاند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مىشوند. شما بوديد كه اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد، و شما سهم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. اين پيروزى كه دنبال اين بود كه همه با هم يك تحول روحانى پيدا كرده بوديد يك تحولى كه از عالم غيب شما را متحول كرده بودند، اين تحول روحانى را حفظ كنيد. وحدت كلمه را حفظ كنيد. الآن ما بين راه هستيم. ما كار زياد داريم تا همۀ احكام اسلام جريان پيدا كند. ما توى راهيم. آن وقتى كه همۀ احكام اسلام جريان پيدا كرد، آن وقت ما رسيديم به مقصد. مقصد، اسلام است. اين [را] حفظ كنيد. اين وحدت كلمهاى كه پيدا شد و اين اسلاميتى كه پيدا شد و اين تحول روحى كه پيدا شد، اين را حفظ كنيد، انشاءاللّه تعالى پيروز هستيد. خداوند انشاءاللّه شماها را پيروز كند؛ و شماها را سعادتمند كند؛ و در دنيا و آخرت شما سعيد باشيد. و انشاءاللّه هستيد.
عنوان :
هدف اصلى انقلاب، استقرار نظام اسلامى در جهان
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۶۸
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۳-۱۱
حضار :
بانوان اهواز، قم و بروجرد