عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم خطر به زير سؤال رفتن مكتب از بركات اين نهضت يكى اين است كه طوايف مختلفه را زير يك سقف توى يك اتاق كوچك جمع كرده است. فارس و كرد و عرب و عجم، همۀ برادرها را در يكجا مجتمع كرده است تا مسائل و مطالبى كه دارند بگويند؛ و ما هم اگر عرايضى داريم به آنها عرض مىكنيم. آنچه كه الآن به نظر من اهميت دارد و اهميت حياتى دارد، يعنى حيات اسلام به آن بستگى دارد، اين است كه از حالا به بعد ما چه بكنيم، تكليف حالا را معيّن كنيم. آنچه كه گذشت، گذشت؛ و ـ بحمداللّه به خير گذشت. ما چه بكنيم. كه از اين به بعد هم به خير بگذرد؛ به نفع اسلام بگذرد. آن كه الآن ما را تهديد مىكند و موجب نگرانى است، و نگرانىاش بيشتر از نگرانىاى است كه سابق داشتيم راجع به مبارزه با طاغوت، اين است كه الآن يك قشرهايى هستند، يك اشخاصى در بين ملت هستند، كه اينها مىخواهند اين نهضت اسلامى را با اينكه اسلامى است، بد نمايش بدهند. يعنى مكتب ما را يك طورى نمايش بدهند به دنيا كه اين مكتب اسلامى هم مثل همين مكاتب ديگر و مثل همين رژيمهاى فاسد ديگر است؛ منتها آن وقت قدرت دست يك طايفهاى بود و كارهاى خلاف مىكردند؛ حالا دست يك طايفۀ ديگر آمده ولى همان كارها را مىكنند. ما چنانچه در اين مبارزه كه با طاغوت مىكرديم و همۀ شما جوانهاى عزيز و همۀ طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پيش رفتند، اگر در آن رژيم ما شكست مىخورديم، قتل عام مىشديم، چيز مهمى نبود؛ براى اينكه در راه حق بوده است، و مكتبمان محفوظ بود؛ و كوشش خودمان را آنقدرى كه مىتوانستيم كرديم؛ منتها زورمان نرسيد آنها غلبه كردند؛ چنانكه اولياى حق هم بسيارىشان مغلوب شدند، لكن مكتب محفوظ بود؛ سيدالشهدا ـ سلاماللّه عليه ـ با همۀ اصحاب و عشيرهاش قتل عام شدند، لكن مكتبشان را جلو بردند؛ شكست در مكتب نبود پيشروى بود؛ يعنى بنىاميه را تا ابد شكست داد قتل سيدالشهدا؛ يعنى آن اسلامى كه بنىاميه مىخواست بد نمايش بدهد و با ادعاى خلافت برخلاف همۀ موازين انسانى عمل بكند، آن را سيدالشهدا ـ سلاماللّه عليه ـ با نثار خون خودشان آن رژيم را، رژيم فاسد را، شكست داد، ولو مقتول شد؛ ما اگر در رژيم سابق در اين مبارزه شكست مىخورديم و آن مكتبمان محفوظ مىماند، دست نخورده مىماند، و خودمان از بين مىرفتيم خيلى اهميت نداشت؛ براى اينكه سيدالشهدا هم كشته شد؛ اميرالمؤمنين هم در جنگ با معاويه شكست خورد. توطئه با قلمهاى زهر آلود اما حالا ما سر دو راهى واقع شديم. اين اهميت دارد. آن دو راهى اين است كه چه بكنيم كه مكتبمان محفوظ باشد؛ و چه اعمالى مكتب ما را به باد مىدهد. شما پاسدارهاى عزيز محترم، كه علاقهمند هستيم ما همه به شما، چه بكنيد؟ چه اعمالى از شما صادر بشود كه اين اعمال در اين رژيمى كه الآن رژيم اسلام است، الآن جمهورى اسلامى است، مملكت ما رژيمش الآن به رفراندم جمهورى اسلامى شده، اگر ما الآن يك اعمالى به جا بياوريم، ارتكاب يك كارهايى بكنيم كه برخلاف موازين شرعيه باشد، برخلاف موازين عدالت باشد، مثلاً فرض كنيد كه جوانى از ما برخلاف موازين يك تعدى به غير بكند، يك جوان كه به عنوان پاسبان اسلام است بريزد در خانۀ يك كسى و يك كار زشتى بكند، امروز اين را ديگر پاى اين شخص حساب نمىكنند، مىگويند پاسدار اسلام هم اينطورى است؛ در رژيم سابق ساواكيها اين كارها را مىكردند، دررژيم حالا هم پاسداران اسلام اين كار را مىكنند. اگر به پاى شخص حساب مىشد و مكتب محفوظ مىماند و نسبت به اسلام نمىدادند، خيلى اشكال نبود. آدم فاسد در عالَم خيلى هست. آدم مخالف با موازين عمل كن زياد است. اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانيم، ما كه در لباس روحانيت هستيم، اين صف، و شما كه پاسداران اسلام هستيد ـ و همهمان انشاءاللّه پاسداران اسلام باشيم ـ اگر امروز از ما، از اين طبقه، و از شما و اين طبقه و از آقايان و آن طبقه اگر امروز يك خلافى صادر بشود، اشخاصى با قلمهاى زهرآلود چشمها را دوختهاند كه يك چيزى پيدا بكنند برَش يك هزار تا اضافه بكنند و به اسلام نسبت بدهند؛ نه به شما، نه به من. اگر يك كارى يكوقتى من كردم، مىگفتند خمينى يك آدم مخالف با عقل و اسلام است، اين اشكالى نداشت. خوب، خيلى اشخاص مخالف بودند، يكىاش هم من. اما اگر من حالا يك كارى بكنم و بگويند كه رژيم اسلامى اينطورى است، يا آقا خداى نخواسته يك كارى بكنند، كه نسبت داده بشود به اينكه اين حكومت اسلام هم همين است [اين خطرناك است]. شكست مكتب، مصيبت بزرگ اينهايى كه نشستهاند و الآن در داخل و خارج چشمها را دوختهاند كه يك مناقشهاى بكنند، يك چيزى از شما، از من، از آقا، ببينند، از روحانيون، از پاسداران، از كميتهها، از دادگاه انقلاب، از حكومت ... از همۀ اينها، يك چيزى ببينند، يكى را هزار مىكنند. آن هم پاى من و آقا حساب نمىكنند؛ پاى اسلام حساب مىكنند. امروز مكتب ما در خطر است. آن وقت كه رژيم بود، مكتبمان سرجايش بود، خودمان در خطر بوديم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه مىكرديم و ما را مىكشتند، اشكال نداشت؛ شكست [مى] خورديم. اگر در زمان طاغوت از يك معمم يك [خلافى] صادر مىشد، نمىگفتند اسلام؛ مىگفتند اين ساواكى هست؛ به اسلام نسبت نمىدادند. الآن اگر از پاسدارهاى اسلام، چه شما كه پاسداريد و چه ما كه پاسداريم، يك مطلبى صادر بشود، اين اشخاصى كه در صددند كه تخطئه كنند مكتب ما را، اسلام را تخطئه كنند، اينها قلمها را برمىدارند، اينجا به كنايه و در خارج به صراحت، مىنويسند؛ و مكتب ما يكوقت در دنيا شكست مىخورد. شكست مكتب مصيبت بزرگ است. امروز مسئوليت طبقۀ روحانى، مسئوليت پاسدارهاى اسلام، مسئوليت حكومت اسلامى رئيس الوزراى اسلام، نخست وزير اسلام، مسئوليت امروز مثل سابق نيست. امروز مسئوليت زياد است. مسئوليت اين است كه اگر يك كارى ما بكنيم، روحانى خداى نخواسته يك كارى بكند، در كميتهها يك كارى بشود، در دادگاههاى انقلابى يك كار خلافى بشود، پاسدارهاى انقلاب يك كارى بكنند، مردم يك كارى بكنند، بازار يك بازار غير اسلامى باشد، آنهايى كه براى مناقشه نشستهاند و چشمهايشان را دوختهاند به ما، آنها براى ما يك كارى مىكنند كه اصل مكتب ما شكست بخورد؛ يعنى تا ابد اسلام دفن بشود. مصيبت اين است. و الاّ مصيبت كشته شدن كه مصيبتى نيست؛ خوب، جوانهاى ما كشته شدند، در راه اسلام كشته شدند، شهيد شدند، هَنيئاً لَهُم. 1
اما كشته شدن و دفن شدن مكتب اهميت دارد. اين را حفظش كنيد. كژيها و نادرستيها، به پاى اسلام اى برادرهاى پاسدار من! اى عزيزان ما! مبادا از شما يك مطلبى صادر بشود كه قلمها برداشته بشود و نوشته بشود كه اسلام اينجورى است؛ اينها هم مثل ساواكيهايند. اى آقايان روحانيون! مبادا از روحانيون ...، حالايى كه يك قدرتى پيدا شده است، يك چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع كنند و يك كارى بكنند كه اسلام را لكهدار بكنند. امروز اگر از يك روحانى مطلبى صادر بشود كه برخلاف موازين باشد، آنهايى كه بايد ما را لكهدار كنند مىگويند اين هم آخوندها، الآن ديكتاتورى كفش و عمامه! بهانه دست مردم ندهيد. اسلام ديكتاتورى نيست. آنكه ديكتاتور است مسْلم نيست. روحانيت ديكتاتور نيست. آنكه ديكتاتور است روحانى نيست. لكن قلمها برداشته مىشود و نوشته مىشود كه اينها همانها هستند؛ آن وقت ساواك بود، حالا پاسدار هست. نكند خداى نخواسته يكوقت يك [عملى] از شما صادر بشود؛ از ما صادر بشود؛ از روحانيون صادر بشود؛ از كميتهها صادر بشود. اينها همه الآن اجزاى مملكت اسلام است. ما ادعا داريم كه يك مملكت اسلامى حالا داريم. الآن اينهايى كه به اسم دادگاه اسلام و كميتۀ اسلام ـ عرض مىكنم ـ پاسداران اسلام و روحانيين اسلام [هستند]، الآن ديگر آنطور نيست كه مثل رژيم سابق باشد كه اگر شما يك كارى مىكرديد به شما نسبت بدهند؛ اگر من يك كارى مىكردم به من نسبت بدهند. الآن يك وضعى ما داريم كه اگر خداى نخواسته يك قدم كجى برداريم، اين را به اسم اسلام تمام مىكنند. نابكاريهاى ما و سرشكستگى اولياى خدا اين راجع به دشمنهاى ما. و اما اولياى خدا و خداى تبارك و تعالى مراقب ما هستند. ما «رقيب» داريم. 2
خداى تبارك و تعالى رقيب ما هست. «ملائكةاللّه» رقيب ما هستند. يعنى پاسدارى از ما مىكنند. مبادا يكوقتى نامۀ عمل شما برود پيش امام زمان ـ سلاماللّه عليه ـ و آنجا گفته بشود به امام زمان كه اين هم پاسدارهاى شما! و ايشان سرشكسته بشود. آقا مسئله مهم است. قضيه، قضيۀ كشت و كشتار نيست. قيام و نهضت ما، نهضت يك رژيم طاغوتى نيست. قيام و نهضت ما يك نهضت انسانى است؛ يك نهضت اسلامى است. ما به كتاب و سنت مىخواهيم عمل بكنيم. شما به كتاب و سنت بايد عمل بكنيد. اگر يكوقت نامۀ عمل يك روحانى را بردند و [به] امام زمان ـ سلاماللّه عليه ـ دادند و آن ملائكةاللهى كه بردند دادند گفتند كه اين هم روحانى شماست، اينها هم پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بكشد، «نعوذباللّه» او علاقه دارد به شما. شما ببينيد اگر اين آقا خودشان خيلى منزه است از پسرشان يك [خلاف] صادر بشود، خودشان سرافكنده مىشوند. اگر از خادمشان يك [خلاف] صادر بشود، خودشان سرافكنده مىشوند. ما همه خادم هستيم. از ما توقع هست. از شما توقع هست. شكست ناپذيرى حكومتهاى مردمى امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شما اسلام را؛ اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام به اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد؛ با مردم رفتار خوب بكنيد؛ برادر باشيد با مردم؛ مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيمهاى سابق مردم را از خودشان جدا مىدانستند. آنها در يك طرف بودند؛ مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مىكوبيدند؛ مردم هم آنها را اگر مىتوانستند مىكوبيدند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام، حكومت اسلام كه از مردم جدا نيست، تو مردم است، از همين مردم و از همين جمعيت است، شما هم از همين مردميد و از همين جمعيتيد، شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند. شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند. شما كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند؛ پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد؛ اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند؛ آن رژيم از بين نخواهد رفت. اينكه رژيم سابق از بين رفت، براى اينكه پشتيبان نداشت؛ ملت پشتيبانش نبود؛ ملت پشت به او كرد، بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مىكردند، با اينكه در خطر بودند، جانشان در خطر بود! لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودند [كه] ريختند به ايران، ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مىكردند. ما خودمان مطلع بوديم در بين مردم. اين مرد هم كه رفت كه ديديد چه شاديها كردند. براى اينكه پشتيبان نداشتند. كارى نكنيد كه مردم بگويند كه اى كاش نبود اين پاسدار! كارى ما نكنيم كه مردم بگويند اى كاش روحانيتى در كار نبود. مسئله مهم است. قضيه اين نيست كه من ساقط باشم؛ قضيه اين نيست آقا ساقط باشند؛ قضيه اين است كه اسلام در خطر است. امروز اينطورى است وضع ما. از وظايف پاسدارى همه انشاءاللّه با هم متوجه به اسلام و وظايفِ پاسدارى [بشويم]. و وظايف پاسدارى شغل بسيار شريف، و بسيار پر مسئوليت است. شما تا صبح بيداريد و از اين مردم پاسدارى مىكنيد؛ و براى خداست؛ و در خطر هم هستيد؛ چه چيزى بالاتر از اين؛ لكن كارى بكنيد كه مقبول درگاه خدا باشيد، اين زحمتهاى شما خداى نخواسته هدر نرود، و آن اين است كه به وظايف پاسدارى عمل بكنيد. و آن اين است كه خودتان پاسدار خودتان هم باشيد. اين جنود ابليسى كه به باطن انسان هجوم مىكنند، پاسدارى كنيد نگذاريد؛ ردشان كنيد؛ طردشان كنيد؛ نگذاريد كه وسوسه بكنند شياطين، و خداى نخواسته يك عملى از شما صادر بشود كه اجر شما را از بين ببرد. شما خيلى اجر داريد پيش خدا؛ نگذاريد اين از بين برود. و من اميدوارم كه همۀ طبقات اين ملت در تحت لواى اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بيايد، در اسلام اين حرفها نيست كه اين سفيد است و آن سياه و اين كُرد است و آن لر است، آن روحانى است و آن چى؛ تقوا ميزان است. اسلام اگر آمد، انسان بايد از خودش فقط بترسد؛ نه از حكومت مىترسد؛ نه از ارتش اسلامى كسى مىترسد؛ نه از ژاندارمرىاش مىترسد؛ نه از پاسبانش مىترسد؛ نه از پاسدارش مىترسد. هر كسى بايد از خودش بترسد كه اعمالش مبادا بد باشد. و من اميدوارم كه اسلام به آنطورى كه ما مىخواهيم، به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد، در ايران پياده بشود. و همۀ اقشار، بدون اينكه فرقى باشد مابين مرزنشين و مابين مركزنشين، بين فارس و ترك، بين عرب و عجم، بين كُرد و غير كُرد. هيچ فرقى در اسلام نيست؛ و همه به حقوق خودشان مىرسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه را مىخواهم. خداوند همه را حفظ كند؛ غلبه بدهد.
عنوان :
توطئه در بدجلوه دادن نهضت اسلامى
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۳۹۵
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۴-۱۲
حضار :
اعضاى هیات بحرینى روحانیون کردستان پاسداران قائمیه