بسم اللّه الرحمن الرحيم رسالت دانشگاهى و روحانى دانشگاه در هر كشورى ... نقششان اين است كه انسان درست كنند. مأمور ساختن انسان هست دانشگاه. از دانشگاه ممكن است يك انسان پيدا بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان پيدا بشود كه كشور را به هلاكت بكشد. اين نقش مهمى در دانشگاه است. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهايى كه از دانشگاه بيرون مىآيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسۀ مؤثر است در كشور؛ و بزرگترين مسئوليتها [را] هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيلۀ عمالشان اين كار را انجام دادند كه دانشگاههاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامهها، برنامههاى استعمارى بود، اين براى اين بود كه از دانشگاه مىترسند همين مطلب را كه نقش دارد دانشگاه. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب، كه عبارت از قطب دانشگاه، به معناى تمام كلمه، دانشگاه، همۀ دانشگاهها و روحانيت، اين دو قطبْ تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا، كار از همۀ كارها بالاتر و شريفتر [است ]و براى اينكه كار، همان كار انبياست. همۀ انبيا براى آدمسازى آمدهاند. قرآن كريم يك كتاب آدمسازى است. همۀ انبيا آمدهاند كه آدمها را درست كنند. به درست كردن آدم همۀ بساط درست مىشود. اين دو قطب كه هر دو مأمور آدمسازى هستند، قطب دانشگاه مأمور آدمسازى هست و قطب روحانيت مأمور آدمسازى، كارشان شريفترين كارهاست براى اينكه همان كار انبياست؛ و هم مسئوليتشان بالاتر از همۀ مسئوليتهاست، براى اينكه در اينجا همه چيز درست مىشود تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده بود. منتها هر جا را يكجور كوبيدند. دشمنى رضا خان با حوزه و دانشگاه رضاخان كه آمد ـ شماها هيچ كدام يادتان نيست. من ديدم ـ از اول رضاخان كه آمد، بعد از چندى كه ابتدائاً به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى و اينها آمد، وقتى كه پايههاى حكومتش محكم شد، اول حملهاى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف از هر طرفى كوبيد. به طورى كه من در مدرسۀ فيضيه يك جلسۀ درس داشتم؛ يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است! گفتم چطور؟ گفت كه همهشان فرار كردند! قبل از آفتاب از مدرسه و از حجرهها فرار مىكردند؛ و آخر شب برمىگشتند منزل، براى اينكه نمىتوانستند. پليس مىآمد و مىگرفت مىبردشان، يا لباسشان را مىكند؛ يا التزام از ايشان مىگرفت؛ حبسشان مىكرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه گذاشتند و در فشار. راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيايىاش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمىشود بست، دانشگاه را باز گذاشتند. لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت دوا كند. دانشگاه را به يك صورتى درآوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج بشوند به درد همانها بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن غرب، آنقدر تبليغات كردند كه جوانهاى ما را از همان دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه اساتيد، بعضى از اساتيدى ـ را ـ كه اينها از خود آنها بودند، تبليغات كردند، جورى كه جوانهاى ما جوانهايى شدند كه به درد آنها مىخورند؛ نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستند. به جاى مغزهاى انسانى و ايرانى، غربى گذاشتند، به حيث اينكه اعتقاد بچهها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلىشان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الآن هم همين طور است. خودباختگى و از دست دادن استقلال فكرى در عين حالى كه طبيب داريم، يكى كه مريض مىشود مىگويند اروپا بايد ببريم! اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همهاش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است. الآن هم كه جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم ان شاءاللّه مستقر بشود و مىخواهيم حسابمان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الآن هم يك دسته «غربزدههايى» هستند كه اينها الآن در فكر اين هستند كه اين جمهورى، اسلامىاش نباشد؛ همان «جمهورى» باشد. يك جمهورى دمكراتيك باشد. اين براى اين است كه اينها ـ آنهايىشان كه مردمى نيستند كه خيانتكار باشند ـ اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت «حقوق بشر» و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده، اينها آنهايىشان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند، لكن باورشان آمده. از بس به آنها گفتهاند باورشان آمده. و حال آنكه غرب پيشرفتهايى كه دارد پيشرفتهاى مادى است. درندگى و وحشيگرى غرب غرب دارد دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مىآورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده؛ به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است! الآن شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه مىكنيد، الآن هم كه يك آرامشى فرض كنيد در دنيا هست و جنگهاى عمومى نيست، در هر مملكتى كه مىبينيد، با دخالت همين امريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الآن آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مىآورد. آنهم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى! آدمكش! آدمخوار! پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست. پيشرفت حيوانى است. تربيت انسانى نيست. در غرب تربيت حيوانى است. حكومتها را مىگويم؛ ملتها را نمىگويم. حكومتها و پرورشهايى كه در حكومتها هست حكومتهاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده، پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده! آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب پريشب بود كه يك [بمبى] درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ 1
روى ژاپن ريختند، پنج مرتبه از آن بالاتر. كار غرب اين است! يك چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه پنج مرتبه بالاتر از آن است كه دويست هزار نفر را در يك شهرى، يك بمب كشت! اين «پيشرفت». ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است. خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مىكنند. آلاتى هم كه درست مىكنند همان چنگ و دندان حيوان درنده است؛ منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر. انسانهاى ملكوتى در مكتبهاى توحيدى غرب انسان درست نمىكند، آنكه انسان درست مىكند آن مكتبهاى الهى است. مكتبهاى توحيدى است كه تمام همّ انبيا اين بوده كه آدم درست كنند اگر يك مملكتى آدم داشت، آزادى به جورى كه ضرر به غير نزند؛ استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مىخواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسانسازى است؛ مىخواهد انسان درست كند. انسان اگر درست شد، آرامش در يك مملكتى پيدا مىشود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى ـ اسلامى افرادش بار آمدند، اينها به تعبير قرآن اينطور بار مىآيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند؛ بين خودشان اينطور هستند؛ اما اگر كسى بنا شد به آنها تعدى بكند بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها «اشداء» است، سخت است. 2
بايد يك مملكتى كه عهدهدار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهدهدار انسانسازى باشد، كه وقتى اين جوانها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند؛ غربى نباشند؛ اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است. پانزده سال مبارزه در راه اجراى اسلام آزادى كه غرب مىخواهد يك آزادى بىبندوبار است: هر كه هر كارى دلش بخواهد مىكند. يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است؛ مخالف با سنن انسانى است؛ نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى را مىخواهند. جمهورى دمكراتيكى كه اين آقايان مىخواهند همان جمهورى، طرز جمهوريهاى غرب مىخواهند. مملكت ما آنقدر خون داده است كه حالا بشود يك مملكت غربى! مردم ما براى اسلام خون دادهاند؛ براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كردهاند. چند سال است، ده ـ پانزده سال است، زحمت كشيدهاند كه يك مملكت اسلامى درست بشود؛ يك قوانين اسلامى در كار باشد. قوانين غربى ما نمىخواهيم. ما نمىخواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مىخواهيم يك تربيت انسانى باشد، به طورى كه همه با هم دوست باشند؛ همه رفيق باشند؛ نه من از شما بترسم؛ نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد؛ نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت، كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است، بر عهدۀ ما و شماست. بر عهدۀ ما هست در جانب روحانيت؛ بر عهدۀ شما هست در جانب دانشگاههاى خودتان. مسئوليت سنگين دانشكدۀ پليس مسئوليت دانشكدۀ پليس بيشتر از ساير مسئوليتهاست؛ براى اينكه اينها كارشان حساستر است. اگر از «دانشگاه پليس» آدمهاى اسلامى بيرون بيايد، آدمهايى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد، اين اصلاح مىكند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدمهايى بيايند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، اين به فساد كشيده مىشود، به فساد كه كشيده شد، خودشان هم رو به فساد مىروند. بنابراين، اين شغل، شريفترين شغلهاست؛ و مسئوليتش، بزرگترين مسئوليتهاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاهها مسئول اين جوانها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسئول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم، اينها را اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند؛ اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام؛ خدمتگزار باشند به كشور خودشان؛ امين باشند و خيانتكار نباشند. و همۀ اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد بچههايتان را؛ و اسلامى بشويد همۀ شما. خداوند همۀ شما را حفظ كند؛ سعادتمند كند؛ و همۀ شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
عنوان :
ضربه دشمن به دو قطب روحانى و دانشگاهى خطر غرب و غرب باورى
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۱۲۱
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۳-۲۱
حضار :
دانشجویان دانشکده پلیس تهران