بسماللّه الرحمن الرحيم استمرار نهضت و مبارزه با ريشههاى استعمار ما تقريباً هر روز مواجه هستيم با اين مادرهايى كه بچههايشان را از دست دادند و اين پدرهايى كه عزيزانشان را از دست دادند و اين معلولين و اين مجروحين و اين گرفتاريهايى كه در رژيم سابق براى ملت ما مهيا شده بود. ما هر روز تأثرات زيادى در اين مسائل داريم، لكن خودمان را تسليت مىدهيم به اينكه ملت ما به صورت مجاهدين صدر اسلام درآمدند. همان طور كه در صدر اسلام در ركاب رسولاللّه و اميرالمؤمنين، ـ سلاماللّه عليه ـ عدۀ كثيرى از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند. امروز هم كه ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه اسلام روبروى كفر ايستاده است و احتياج به فداكارى دارد، ملت ما بحمداللّه مردانه ايستاده و فداكارى مىكند. نه مردها، زنها، و نه زنها و مردها، بچهها همه ايستادهاند و اسلام عزيز را مىخواهند كه به پيش ببرند. امروز روزى است كه ما مواجه با قدرتهاى شيطانى بزرگ هستيم و آنها هم از توطئهها [باز] ننشستهاند. مشغول توطئه هستند. توطئههاى زيادى در داخل دارند. مهم آن توطئههاى داخلى است. آن حرفهاى خارجى كه مثلاً انحصار اقتصادى، مداخلۀ نظامى، اينها مهم نيست كه قابل اعتنا باشد و امريكا هم در اين اعلام كردن كه شكست خورد. لكن توطئههاى داخلى كه عمال اجانب و بيشتر از همه عمال امريكا در داخل مشغول توطئه هستند، اينها هستند تا حالا آن شكست نهايى را نخوردند. آن مقدارى را كه ملت ما شكست داد آنها را، اين است آن عمال ظاهريشان را كه در رأسشان محمدرضا بود. آنها را دستشان را كوتاه كردند و از ايران راندند و دستهاى جنايتكار اجانب هم آنها كه ظاهر بود قطع شد. لكن ريشههاى زيرزمينى، توطئههاى دامنهدار همه جانبه در همه قشرها مشغولاند. و ملت ما گمان نكند كه پيروزى نهايى را پيدا كرده است نه، بين راه هستيم، در حال انقلابيم ما. تا تمام اين قشرها، و تمام اين ريشههاى فاسد از اين مملكت قطع نشود ملت ما نبايد آرام بگيرد. همين نهضت را كه بحمداللّه با قدرت تا اينجا رسانده است، بايد با قدرت هم پيش ببرد. و من اميد دارم كه با اين روشنى كه پيدا شده است، با اين نورى كه در دل همه فرزندان اسلام روشن شده است و راه خودشان را پيدا كردهاند و فهميدهاند كه دشمنها كى هستند و دوستها كى و توطئهگرها چه سنخ مردمى هستند. اميد اين هست كه انشاءاللّه پيروزى را شماها در آغوش بگيريد. انقلاب پاكباختگان و از خود گذشتگان لكن مهم دو مطلب است: يكى كه بسيار مهم است، اين است كه جوانهاى ما در هر رشتهاى كه هستند و خصوصاً آنهايى كه در رشتۀ خدمت به نهضت هستند، چه آنهايى كه در كميتهها هستند و چه آنهايى كه پاسدار هستند و چه قواى انتظاميه و همۀ قشرها، توجه كنند كه اسلام است كه ما را پيروز كرده. همين فرياد «اللّهاكبر» و تقاضاى شهادت كه در همه قشرها پيدا شده است. پدرى كه فرزندش را از دست داده افتخار مىكند كه شهيد شده است. مادرى كه چند تا فرزند داشته و بعضىاش را از دست داده و آرزو مىكند، مىگويد كه، دعا كنيد آنهاى ديگر هم شهيد بشوند. و اين دنبال اين است كه نهضت اسلامى بوده. اگر يك نهضت غير اسلامى بود، براى دنيا بود، معنا نداشت كه يك كسى بگويد، من بچههايم را مىدهم براى دنيا، چون براى خداست و نهضت براى خدا بوده است. و در آن وقتى كه همۀ شما توجه داشتيد به اينكه پيش ببريد، هيچ راجع به خودتان ديگر توجه نداشتيد. و بايد گفته بشود كه از خود گذشته و به خداى تبارك و تعالى پيوسته بوديد، پيروزى را به دست آورديد، آن هم يك پيروزى كه در تاريخ نظير بايد گفت ندارد. تقريباً تمام انقلاباتى كه پيدا شده است به توسط يك قشر نظامى، يك حزبى كه پيوند با نظامى داشته است، يك اشخاصى كه از غير، از خارج تقويت مىشدند واقع شده است. شما همين كودتايى كه در افغانستان در اين چند روز واقع شد، يك شخص كه اعلام كرده است من كمونيست هستم، و از سران كمونيست بوده است، با نظامى كشور شوروى اين كودتا را كرده است. و آن هم الآن معلوم نيست كه بتوانند به آخر برسانند. ملت افغانستان هم يك ملتى است كه بپاخاسته، لكن كودتاهايى كه در آنجا [پياپى] پيدا شده است، يكى بعد از ديگرى، يك كودتاى نظامى بوده است و به وسيلۀ خارجيها بوده است. ساير كودتاها هم اينطور بودند. انقلاباتى هم كه پيدا شده است، آن مقداريش كه نظاميها دخالت داشتند و احزاب دخالت داشتند، ملت آن قدر دخالت نداشت. شما شايد در طول تاريخ كم پيدا كنيد يا پيدا نكنيد، يك انقلابى كه از متن خود مردم جوشيده باشد و هيچ اتكا به قوۀ نظامى، به قدرت خارجى نداشته باشد، و هيچ ساز و برگ نظامى هم نداشته باشد، اسلحه نداشته باشد، تعليمات نظامى در كار نباشد، همين تودۀ مردم، دانشگاهى كه شغلش تحصيل بوده، طلبه كه شغلش تحصيل بوده، بازارى كه شغلش كسب بوده، كشاورز كه شغلش معلوم بوده است و آنهايى كه در كارخانهها كار مىكردند كه همه يك شغلهاى خاصى داشتند و اصلاً نظامى در كار نبوده، نه تعليمات نظامى ديده بودند و نه ساز و برگ نظامى داشتند، با يك قدرت معنوى يك تبدل از انسان مادى به انسان معنوى پيشبرد شد. آنها مجهز به همه قوا، به همه آلات تجهيز، داراى همه جور ساز و برگ جنگى و افراد نظامى تعليمات نظامى ديده و پشت سرشان تمام قدرتها، ابرقدرتها و پايينتر از آنها، و شما اتكا به خود و از باطن خود جمعيت جوشيد اين نهضت، و اتكا به خدا، اين شما را پيش برد. اين را بايد حفظش كنيد. لزوم حفظ رمز پيروزى اگر بخواهيد كه نهضتتان انشاءاللّه به آخر برسد و همۀ احكام اسلام انشاءاللّه پياده بشود و يك مملكت اسلامى، يك مملكت الهى پيدا بشود، بايد اين رمزى كه شما را به پيروزى رساند حفظش كنيد. و اين توجه به خدا، و همين ايمانى كه شما را پيش برد و بىاعتنايى به آن چيزهايى كه خود آدم مىخواهد بلااشكال شما توجه به اين داشتيد. همۀ خواهرها، برادرها، آن روزى كه تو خيابانها مىآمديد و فرياد مىزديد كه اين رژيم را ما نمىخواهيم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، توجه داشتيد كه هيچ كدام فكر اين نبوديد كه لباستان چى است، خانهتان چى است، زندگىتان چى است، مدرسههايتان چه جورى است، هيچ، ابداً، اين فكر در مغز شماها نبود. اگر اين فكر بود پيروز نمىشديد. اگر هر كدام فكر اين بوديد كه زندگىام بايد چه جورى باشد، پيروز نمىشديد. براى اينكه هركس فكر خاصى دارد و دنبال آن است. همۀ جهات مربوط به خودتان را رها كرديد و وجهۀ قلبتان خدا بود و اينكه اسلام را مىخواهيم زنده كنيم. از ظلم و از بيدادگريها به تنگ آمده بوديد. توجه كرده بوديد به عدالت الهى. و آن روزى كه پيش مىرفتيد هيچ در فكر نبوديد. همه به فكر آن مقصد بوديد. اين معنا اگر از دست شما گرفته بشود و حالا [دائماً] مربوط باشد به كارهاى خودتان، اگر ما به آخر رسيده بوديم، آن وقت وقت اين بود كه بنشينيم راجع به اينكه چه بايد بكنيم، سازندگى. اما ما به آخر نرسيديم ما. الآن نظير همان وقتهاست كه توى خيابانها فرياد مىزديد. حالا آن جهت خيابانىاش از بين رفته است لكن مواجهيد با يك قدرت بالاتر و آن قدرت امريكا و ديگران. پيروزى انقلاب و گردنههاى خطرناك اگر ما خودمان را پيروز حساب كنيم و برويم دنبال اينكه بايد ما حالا كه پيروز هستيم برويم ببينيم كى چى دارد، كى چى ندارد، برگرديم به خودمان و به حال خودمان، اين پيروزى همين جا توقف مىكند. اگر توقف هم بكند خوب است، عقب مىرود. آنها توطئه مىكنند و با هم مجتمع مىشوند. شماها وقتى برگشتيد به حال خودتان، با هم متفرق مىشويد. آن وقت شما مجتمع بوديد و آسيبناپذير و آنها نمىتوانستند كارى بكنند. حالا شياطين با هم اجتماع مىكنند و با هم پيوند مىكنند. و شما چنانچه از آن حالى كه داشتيد برگرديد به حال خودتان، هر كدامتان آن چيزى را كه مربوط به خودتان هست توجه به آن پيدا بكنيد، متفرق مىشويد و آسيبپذير، در صورتى كه بين راه هستيد. اگر به مقصد رسيده بوديد، اشكالى خيلى نداشت. لكن بين راه هستيد الآن. يك قافلهاى كه يك گردنه را گذرانده است و مجهز رفته است، گذرانده، اگر خيال كند كه تمام شد قضيه و گردنههاى ديگر را در فكرش نباشد، با چند نفر دزد از بين مىرود. اما اگر همان طورى كه در گردنۀ اول مجهز بود و خودش را براى مقابله با سارق مهيا كرده، در گردنههاى بعد هم به همان طور مجهز باشد، نمىتواند آسيب ببيند. شما حالا يك گردنه را گذرانديد. اين گردنۀ شاهنشاهى است، اين را گذرانديد. اما گردنههاى ديگر هست الآن، بايد آن را هم بگذرانيد و مىتوانيد. اگر آن معنايى كه درتان حاصل بود كه آن گردنه را از آن گذشتيد آن را نگهش داريد محكم نگهش داريد، همه گردنهها را خواهيد گذراند. امروز چيز مهم اين است كه اختلافات بكلى از بين برود. سياست مرحله به مرحله بر ضد اسلام آنهايى كه مىخواهند اين جمهورى به آخر نرسد و ضربه ديدند از جمهورى اسلامى، ضربه ديدند از ملت ايران، و مىدانند اين ضربه را از اسلام ديدند، آنها قدم به قدم مخالفت با اسلام مىكنند، و مىخواهند نگذارند. نمىخواهند كه جمهورى اسلامى پيدا بشود. اول راجع به جمهورى اسلامىاش، اسلامش را مىگفتند لازم نيست، بعداً نمىخواستند بگذارند رأى بدهند. بعد هم در مجلس خبرگان بساط درست كردند تا رسيده به اينجا كه حالا مىخواهيد رئيس جمهور فرض كنيد معين كنيد. اينجا هم باز همين مسائل پيش مىآيد. بعد هم در مجلس شورا همين مسائل پيش مىآيد. اينها نمىخواهند كه يك مملكتى با رژيم اسلامى تحقق پيدا بكند. براى اينكه ضربه را از اسلام خوردهاند. توطئهها يك قسم زيادش به وسيلۀ آنهايى كه وابسته به آن قدرتهاى بزرگ، وابستگى به قدرتهاى بزرگ دارند، يك مقدار زيادش صرف مىشود فعاليتها در اينكه، نگذارند جمهورى اسلامى پيدا بشود. نگذارند يك رئيس جمهور متعهد و مسلمان و دلسوز براى ملت، غير وابسته به شرق و غرب پيدا بشود. اين يك قضيه هست كه شما با قدرت اسلامى پيش رفتيد و خودتان چيزهايى كه احتياجات شخصى بود كنار گذاشته بوديد. حالا هم بايد همين طور جلو برويد و تا آنجايى كه انشاءاللّه مستقر بشويد. خطر دستهبندى و تفرقهافكنى يك قضيه هم كه دنبال اين مطلب است و آنها باز جديت در آن دارند اين است كه با راههاى مختلف، گروههاى مختلف درست كنند. و اين يك گروهى كه شما داشتيد، همه يك حزب كأنّه بوديد همه حزب خدا بوديد، آن را مىخواهند از دستمان بگيرند. اين وحدت را مىخواهند از دستمان بگيرند. يك جمعيتى هرچه افرادش زياد باشد، اگر اين جمعيت با هم منسجم نشوند، يك نحو وحدت پيدا نكند، آسيب برمىدارند. اصلاً خودشان آسيب خودشان مىشوند. اگر يك جمعيتى در يك كشورى، در يك استانى، در يك شهرى، با هم يك وحدتى نداشته باشند، اينها به جان هم مىريزند، قهراً خود باطنشان آسيب مىبيند. و اگر وحدت داشته باشند، هرچه وحدت زيادتر باشد، آسيب كمتر مىشود. در راه كه ما بوديم، اين نهضتى كه داشتيم در اول راه، اين وحدت و اين انسجام زياد بود، محكم بود. يعنى اصل فكر اينكه «كى دشمن من است» هم نبود تو كار. همه يك نظر بود. اگر هم يك فكرى بود خيلى در اقليت بود. يك انسجامى بين ملت حاصل شد، كأنّه از يك حلقوم صدا درمىآيد. شما اگر در تهران مىآمديد همان معنا را مىشنيديد. در تظاهرات كه در آخر ايران مىشنيديد همان مطلبى كه ... همان فريادى كه از حلقوم تهرانيها درمىآمد از حلقوم آبادانيها هم درمىآمد [و] بندرعباسيها هم درمىآمد، مشهد هم همين طور، همه جاى ايران يك صدا داشتند. مثل اينكه يك حلقوم دارد صدا مىكند. اينطور منسجم شده بوديد. يك جامعۀ توحيدى ايجاد كرده بوديد كه همه يكى بوديد. آنها هم اين جهت را ديدند كه سيلى كه خوردند از اين حيثيت خوردند، از دو حيثيت بود: يكى اسلامش بود، يكى هم اين حيثيتى كه، انسجامى كه شما با هم داشتيد. اين دو تا هر دو مورد نظر بوده است. آنجا را كوشش مىكنند با قلمها و با قدمها، با تبليغات، اسلام را از دستمان بگيرند؛ نگذارند حكومت اسلامى پيدا بشود. از اين طرف هم انسجام را مىخواهند از دست شما بگيرند. آن وحدت و جهت جامعۀ توحيدى كه عبارت از اين بود كه همه با هم يك مقصد داشتيد و كأنّه از يك حلقوم صدا در مىآمد، يك اراده كأنّه دارد عمل مىكند. اين را مىخواهند از دستمان بگيرند، متفرق كنند همه را از هم. طرحهاى مختلفى در اين [مورد] دارند. راههاى مختلفى براى اينكه اين انسجام را از دست شما بگيرند، اين وحدت را از دست شما بگيرند، راههاى مختلفى دارند در هر جا. ترفندهاى تفرقهافكنانه جنود ابليس اين لشكرهاى شيطان، جنود ابليس، الآن در همه جاى ايران رفتند و هستند. هر جا هم يك صدايى درمىآيد از همينهاست. از همين شيطانهايى است كه تابع همان شيطان بزرگها هستند. از اينها هر جا يك صدايى درمىآيد و تفرقهافكنى مىشود، از همينهاست. هر جا صحبت اين است كه ما مىخواهيم چه بشود در مقابل نهضت، در مقابل اين جمهورى اسلامى يك قدى عَلَم مىكنند، از اين تبليغات اينهاست. توى شهرها، بيشتر توى دهات، حالا توى روستاها. الآن بيشتر با اسمهاى مختلف، با فرمهاى مختلف مىروند و اين اشخاص خوب را، اشخاص اسلامى را گولشان مىزنند. اينها شيطانند، و اينها يك مردم سالمى هستند. مىآيند به اسم اسلام، آنهايى كه مىخواهند اسلام را بشكنند، با اسم اسلام اينها را گول مىزنند. اوراق مىنويسند متفرق مىكنند در همه جا كه چه. و مىخواهند تفرقه بيندازند بين قشرها. دانشگاه مىروند يك چيز مىگويند. بازار يك چيزى مىگويند. در پيش كشاورزها مىروند يك چيزى مىگويند. در كارخانهها مىروند با كارگرها يك چيزى مىگويند. هر جا به يك فرمى وارد مىشوند. در شهرها هم الى ماشاءاللّه تفرقه مىخواهند بيندازند. و اينها بين همۀ قشرها مىخواهند، همان طورى كه تا حالا زحمت كشيده شد و دانشگاهى را به اهل علم و به طلبههاى مدرسه نزديك كرد و با همّشان كرد و همفكرشان كرد، مىخواهند اين را از هم جدا كنند باز. بازارى و دانشكدهاى به هم رفيق شده بودند. دانشگاه و بازار كأنّه يك موجود بودند. با هم عمل مىكردند. اينها مىخواهند حالا جدا كنند از هم. در همۀ قشرها يك همچو كارى توطئه است، و در صددند كه بشود. تا ببينيم كه ملت ما تا چه اندازه بيدار است. آيا دستهاى اينها را خوانده است؟ آيا توطئههاى اينها را توجه به آن كرده است؟ بايد بگوييد به همه. همه ما مكلفيم كه اين مسائل را تبليغ كنيم. اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و اهل قلم بيشتر. ديگران هم بايد بگويند به همه. به طور توصيه از هم، توصيه كنند به هم. سفارش كنند به هم كه گول اين شياطينى كه مىخواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد. با اسم اسلام هم مىآيند. با اسلام مىخواهند جدا كنند از هم. بايد اين دو تا مطلب در نظر گرفته بشود، كه يكى حفظ وحدت ما، يكى هم اين جهت اسلاميت كه توجه به مقصد اسلام بود، نه توجه به خود. طغيان و تجاوز، يا عهدشكنى بر ضد اسلام و يكى از مسائل ديگرى هم كه باز شياطين دارند دنبال مىكنند و ما بايد توجه داشته باشيم اين است كه كارهايى كه انجام مىگيرد، چه از دولت و چه از ملت، چه از پاسدارها و چه از كميتهها، چه از دادگاهها و چه از نظاميها، از هر طايفهاى كه انجام مىگيرد، توجه داشته باشند كه روى موازين اسلام انجام بگيرد. ما انقلاب كه كرديم، انقلاب از تقريباً رژيم طاغوت و كفر به رژيم اسلام و عدل است. نبايد به اسم انقلاب، ما كار خلاف انقلابى بكنيم. انقلاب اسلامى است. انقلابات ديگر دنيا اسلامى نبوده. دنبالش هزار جور فسادها بوده است. اما انقلاب ما انقلاب اسلامى است. همۀ شما به جمهورى اسلامى رأى داديد. يك عدۀ معدودى نه، رأى ندادند. اما ملت رأى داد به جمهورى اسلامى. رأى داد به جمهورى اسلامى. يعنى پذيرفت كه نظام، نظام اسلامى باشد. اين را ملت ما پذيرفته است، و رأى به آن داده. بايد وفادار باشد به اين رأى. وفادار باشد به اين تعهد. شما با اسلام يك تعهدى الآن كرديد. همهمان متعهديم براى اسلام. اما تازه يك تعهد خاصى با اسلام بستيم و ما بيعت كرديم با اسلام. بيعت ما اين است كه ما جمهورى اسلامى و نظام اسلامى مىخواهيم و رأى به اين داديم و بيعت كرديم با اين. اگر بنا باشد كه بگوييم كه ما بيعت كرديم با اسلام، با جمهورى اسلامى، رأى داديم به جمهورى اسلامى، لكن به احكام اسلام عمل نمىكنيد، اين خلاف بيعت است. اين خلاف معاهده است. بايد همه چيز، همه چيزها اسلامى باشد. اگر مصادره مىشود بايد روى موازين اسلامى باشد. اگر مال ديگرى را، هرچه باشد، مال او باشد و از او به اسم مصادره بگيرند، اين خلاف بيعتى است كه شما با اسلام كرديد. اگر يك دادگاهى مال يك شخصى را كه احراز نكرده است كه اين مال از طريق حرام آمده پيش او، از چپاول آمده پيش او، بخواهد آن را مصادره كند، با آن بيعتى كه كرده است كه من اسلامى هستم، مخالفت كرده. اگر يك وجب زمين مصادره بشود و از مردم گرفته شده باشد بدون ميزانهاى شرعى، برخلاف اين معاهدهاى است كه با اسلام ما كرديم. اگر يك نفر آدم ظلم به او بشود، برخلاف موازين به او يك تعدى بشود، هر كه اين كار را بكند، و اين معاهدهاى كه كرده است، مخالفت كرده. ما همه چيزمان بايد اسلامى باشد. نباشد آنطورى كه اسم اسلام را رويش بگذاريم و در واقع طاغوت باشد. يك وقتى ما توجه به اين نكنيم كه ما از طاغوت سردرآورديم با اسم اسلام، خوب، آنها طاغوت بودند و اسم اسلام هم تو كار نبود. ما مىگوييم اسلام، لكن يك وقت سر از طاغوت درآوريم. طغيان بكنيم به مردم. پاسدار مردم را اذيت كند. پاسبان مردم را اذيت كند. دادگاهها برخلاف حكم بكنند. بايد همه چيز اسلامى بشود. فساد ناپذيرى جامعه اسلامى اگر همه چيز اسلامى بشود، يك جامعهاى پيدا مىشود غير قابل فساد. آسيب ديگر نمىبيند آن جامعه. و اگر بنا باشد كه باز يك جامعۀ هرج و مرجى باشد آسيببردار هست. همه چيزش بايد سر جاى خودش محكم باشد، و موازين بايد موازين الهى باشد، و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، قانون اسلام باشد. در اسلام يك چيز حكم مىكند و آن قانون است. زمان پيغمبر هم قانون حكم مىكرد. پيغمبر مجرى بود. زمان اميرالمؤمنين هم قانون حكم مىكرد. اميرالمؤمنين مجرى بود. همه جا بايد اينطور باشد كه قانون حكم كند. يعنى خدا حكم بكند. حكم خدا. حاكم يكى است: خدا. قانون، قانون الهى. ديگران هم مجرى. اگر بخواهند از خودشان يك چيزى بگويند، پيغمبر اكرم كه رأس همۀ عالم است، خدا به او خطاب مىكند كه اگر يك چيزى برخلاف آن چيزى كه من گفته بودم بگويى، «وتينت» 1
را قطع مىكنم. اخذت مىكنم و رگ كمرت را پاره مىكنم. براى اينكه اجرا بايد بكنى آن كه اسلام گفته. تو مجرى آن هستى. البته معلوم بود كه او مجرى است و البته معلوم بود كه هيچ وقت تخلف نمىكند. لكن سرمشق است اين. به آن فرد اول اين اخطار را مىكند تا من و شما بفهميم مطلب را. تكليف مان را بفهميم. به فردى كه معلوم است، خدا هم مىداند اين را كه اين تخلف كن نيست، يك قدم آنطرف نخواهد گذاشت، لكن به او به طور اينكه اگر اين كار را بكنى، به او مىگويد تا همۀ مردم تكليفشان را بفهمند كه اگر پيغمبر اينطور است ديگران هم همين طور. و اگر ما تخلف كنيم از قوانين الهى، تا يك حدودى خداى تبارك و تعالى، مهلت مىدهد. لكن يك وقت هم اگر از مهلتش گذشت ديگر معلوم نيست چه خواهد شد. حالايى كه ما همه فرياد مىزنيم و بر ضد اين اشخاصى كه همه چيز ما را بردند اين صداها را مىكنيم كه امريكا كذا، اگر خودمان يك وقتى يك تخلفى بكنيم و توجه نداشته باشيم به اينكه نبايد تخلف كنيم، اعتنا نكنيم به قوانين اسلام، يك وقت خداى نخواسته عنايت خدا از ما سلب مىشود. خودمان را به خودمان واگذار مىكند. و اگر اينطور شد، يكى، يكى از بين خواهيم رفت. بايد همه توجه داشته باشيم، و همه دعا كنيد، از خدا بخواهيد كه ما پيرو اسلام و پيرو قوانين اسلام باشيم. خداوند انشاءاللّه همهتان را حفظ كند. موفق باشيد. و من متشكرم از اينكه در اين هواى سرد از راههاى دور تشريف آورديد اينجا. و من اميدوارم كه همهتان با سعادت و سلامت، خواهرها همين طور، برادرها همين طور و مؤيد و منصور باشيد.
عنوان :
راه طولانى تا رسیدن به پیروزى نهایى توطئهها و ترفندهاى رنگارنگ
مرجع :
صحیفه امام (۱۱) صفحه ۵۳۸
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۱۰-۱۱
حضار :
خانوادههاى شهدا و امدادگران شهرهاى شیراز و تهران، کارکنان شرکت هپکو