عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم ايجاد محروميت توسط رژيم پهلوى ما در اين مدت كه يك روابطى پيدا كرديم با طوايف مختلف مملكت و اقشار مختلف پيش ما مىآيند، مىبينيم كه هر طايفهاى در هر جا كه هستند مىگويند كه با ما بدتر از همه جا رفتار شده. از بختياريها مىآيند مىگويند كه با ايل بختيارى بدتر از همهجا عمل شده است و اينها بيچارهتر از همه هستند. از هر طرفى از اطراف ايران كه مىآيند، از شهرستانها يا از دهات ـ خصوصاً از عشاير مختلفى كه ايران دارد ـ همه اين مطلب را مىگويند كه هيچ جا بدتر از منطقۀ ما نيست؛ و اين براى اين است كه هر كسى منطقۀ خودش را مىبيند. همۀ مناطق اينطورى است. شما تهران را ملاحظه كنيد كه مركز ايران است و هر چه باشد بايد در اينجا بهترش باشد، قريب سى محله ـ يا يكقدرى بيشتر ـ در تهران هست يعنى در شهر هست، كنار شهر كه اينها زاغهنشين، چادرنشين هستند و عائلهشان پنج نفر، بيشتر كمتر، در يك سوراخى زندگى مىكنند؛ و نه برق دارند و نه اسفالت دارند، نه آب دارند اينها. آنطورى كه به من گفتند ـ و مكرر مىآمدند و گفتند ـ در يك گودالهايى منزلشان هست كه از اين گودالها پنجاه [تا] بيشتر پله مىخورد، پلههاى گلى مىخورد و مىآيد لب خيابان. آنجا آن زن بدبخت بيچاره كه در اين زاغه هست كوزهاش را برمىدارد كه برود آب بياورد! از پنجاه ـ شصت پله بايد بالا برود در زمستان، آنجا كوزهاش را آب بكند؛ پنجاه ـ شصت پله پايين بيايد، چند دفعه زمين بخورد تا ببرد آنجا. هيچ از آثار تمدن، از قبيل اسفالت و از قبيل آب و از قبيل برق، در آنجا نيست. خانهشان هم اين جور است كه مىبينيد. اين در تهران است. ساير شهرها هم همين جورها در آن زياد است؛ قصبات بيشتر، دهات بدتر، عشاير بالاتر. خيال نكنيد كه فقط شما هستيد كه محروم هستيد و محروم بوديد؛ اين رژيم همه را محروم كرد. فشار اين رژيم بر شهرستانها به يك نحوى بود و بر عشاير به يك نحوى و بر دهات و قرا و قصبات به يك نحوى. همه در فشار بودند، همه در سختى زندگى مىكردند. اين شهرستانيها، خيال نكنيد كه خانه دارند، چه دارند و در آن وقت حالشان خوب بود؛ آنها هم فشارها داشتند، گرفتاريها داشتند، حبسها داشتند، زجرها داشتند. در حبسها اينها را پاهاشان را اره مىكردند از روحانيون ما! خيال نكنيد كه روحانيون، فقط روحانيون شما گرفتار بودند؛ روحانيون ما كه ما انگشت روى آنها مىگذاريم كه فلان و فلان، پاهايشان را اره كردند! بعضى از محبوسين را توى تابه گذاشتند و بو دادند؛ زيرش آتش زدند و به آن برق متصل كردند! در حال حيات اين را... توى يك تابهاى گذاشتند، بو دادند آدم را! اين طرز [برخورد] رژيم بود. و ما و شما و همۀ اقشار ملت پنجاه و چند سال به اين مبتلا بوديم. قبل از اينكه [عامل بدبختى] شما... باشد، در اين رژيم بيشتر از همه به اين گرفتاريهاى همه جانبه مبتلا بوديم. دو خاطره از دوران رضاخان اين گرفتاريهاى شخصى خودمان كه شما مىگوييد كه سلام مىكنيد، من خاطره دارم از اين. دو خاطره خودم دارم؛ يعنى يكى را دوست من ـ خدا رحمت كند ـ مرحوم حاج شيخ عباس تهرانى نقل كرد: كه من در اراك بودم و از آنجا مىخواستم بيايم به قم. رفتم اتومبيل بگيرم؛ شوفر گفت كه ما دو طايفه [را] بنا گذاشتيم كه سوار اتومبيل نكنيم: يكى فواحش، يكى معممين! اين در زمان آن خبيث اول 1
بود كه با روحانيون اينطور كرد. تبليغاتش اينطور و عمالش اينطور كردند. يكى هم خود من در اتومبيلى كه جمعيت در آن بود نشسته بوديم. بنزين تمام شد بين راه. من سيد بودم، يك شيخى هم همراهم بود. شوفر برگشت گفت كه اين از اثر اينكه اين شيخ را سوار كرده بوديم بنزين تمام شد! تمام شدن بنزين را اثر نحوست يك روحانى مىدانست! اينطور بود آقا! اطلاعات ناگفتنى از عصر پهلوى خيال نكنيد كه شما برادرهاى اهل سنت ما مبتلا بوديد، ما هم مبتلا بوديم. در شهرها، در دهات، در قصبات. اطلاعاتى كه گفتنى نيست. توجه كنيد! توجه كنيد! اطلاعاتى ما داشتيم كه گفتنى نيست. بانوان ما اطلاعاتى داشتند كه روى تاريخ را سياه كرده است. نمىدانيد چه قضايايى در اينجا واقع شده است. در همين قم ـ مركز روحانيت ـ نمىدانيد چه بساطى اينها درست كردند و زنها را چطور بيرون آوردند كه بروند جشن بگيرند! با زور بروند جشن براى كشف حجاب بگيرند. نمىدانيد اينها با ما چه كردهاند! حالا بحمداللّه با قدرت الهى و با همت همۀ اقشار ملت است كه ديگر كسى نمىتواند بگويد «من بودم»؛ همه بودند، همه با هم. و همه هم نمىتوانند بگويند «ما بوديم»؛ ايمان بود، قدرت خدا بود. اگر قدرت خدا نبود، دست خالى نمىتوانستند اين قدرتهاى بزرگ را بشكنند. ملت چيزى دستش نبود، مشت و خون داشتند؛ غير از اين چيزى نداشتند. معذلك قدرت ايمان بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند. اين قدرت ـ كه شهادت را براى خودش فوز بداند ـ غلبه داد ايران را بر قدرتهاى بزرگ دنيا. همه پشت سرش ايستاده بودند، همۀ قدرتها. من داخل كار بودم. از امريكا مكرر پيغامها به من بود، و همه پشت سرش ايستاده بودند. معذلك قدرت ايمان اين مردم غلبه كرد. زندان 35 ميليون نفرى حالا اين ملت ما، 35 ميليون ملت ما، از يك حبسى بيرون آمدند و اگر چنانچه يك حبسى باشد كه مثلاً 35 ميليون را حبس بكنند، درهايش بسته باشد، ديوارهايش چه باشد، يك روز بشكند اين قفس و بيرون بريزند، چه حالى پيدا مىكنند؟ يك حال اغتشاش، يك حال به هم خوردگى. الآن وضع ايران اين است. يك حال اغتشاش است، يك حال به هم خوردگى است. همه چيز ما را از بين بردند و رفتند. يعنى خزانه را خالى كردند. بانكها را همه را خالى كردند و رفتند. الآن هر بانكى از اين عائله چند صد ميليون دلار طلبكار است. همه چيز را بردند. فرهنگ ما را بردند، روحانيت ما را تضعيف كردند و رفتند، فرهنگ ما را از بين بردند و رفتند، اقتصاد ما را خراب كردند و رفتند، كشاورزى ما را بكلى از بين بردند و رفتند، همه چيز ما را بردند؛ حالا كه همه چيز ما را بردند و ما مثل يك حبسيهايى كه از حبس يكدفعه قفس شكسته و بيرون آمديم و هر كدام يك طرف، يك جايى مىپريم، همه متوجه شديم به گرفتارى خودمان. همكارى اقشار ملت در سازندگى توجه [كنيم] به اينكه يك همچو گرفتارى نمىشود فوراً رفع بشود؛ يك شب نمىشود يك همچون گرفتارى يك قرن، نيم قرن، پنجاه و چند سال را كه براى ما... درست كردند و براى ما خانه خرابى درست كردند، اين را با يك ماه، دو ماه، چهار ماه نمىشود... درست كرد. شما خيال نكنيد كه به فكر شما نيستند؛ الآن نمىتوانند به فكر هيچ كس باشند. شما خيال مىكنيد كه اينها مثلاً راجع به ساير بلاد هم كارى كردند و براى شما نكردند. نمىتوانند آقا، مطلبْ مطلب بزرگى است؛ همه با هم بايد دست به هم بدهيم، يك مقدار بايد فرصت بدهيم، يك مقدار بايد همراهى كنيم، همهمان همراهى كنيم. اگر من طلبه با اين آقايان علما، با شما علما، با شما آقايان، دست به هم ندهيم و دولت را تأييد نكنيم و همه با هم نشويم، نمىتوانيم اين خرابيها را درستش كنيم. خرابى است الآن؛ همه خراب است. عمدۀ مطلب ايران كشاورزى بود. اينها به اسم «اصلاحات ارضى» كشاورزى را بكلى از بين بردند و ايران شد يك بازارى كه دستش را مرتب دراز مىكند پيش دولتهاى خارجى ـ خصوصاً امريكا ـ [كه] «گندم بده، جو بده نمىدانم چه»! با اينكه ايران اگر خودش كشاورزى را بكند، بايد صادر بكند به ساير ممالك؛ نبايد از آنجا بگيرد. همه چيز ما را از بين بردند. دامدارى ما را از بين بردند. مراتع ما را، مراتعى كه ـ به تصديق خود خارجيها ـ گفتند بهترين مراتع براى دامدارى، غنىترين مراتع براى دامدارى، مرتع فلان جاست ـ و من هم اسمش را يادم نيست ـ اين را دادند به ملكۀ انگلستان و چند نفر از دوستان او! اين را به او دادند و الآن نمىدانم... وضعشان چطور است. تمام مراتع ما را از بين بردند به اسم ملى كردن. مردم را دستشان را منقطع كردند و خودشان چاپيدند و رفتند. و همين طور جنگلهاى ما را به اسم ملى كردن... به اشخاص خارج فروختند و استفادهاش را كردند. نفت را هم كه همه مىدانيد كه چطور بردند و هيچ چيز هم ندادند به ما. الآن به دولت ما پول نفت نرسيده؛ نفت صادر شده اما پول نفتش بعد بايد برسد. اين جور نيست كه الآن دولت به فكر شما نباشد، به فكر ما باشد. به فكر مثلاً، بلوچستان نباشد، به فكر تهران باشد. به فكر كردستان نباشد. به فكر همه جا هستند اما نارساست مطلب. صبر مىخواهد. ما پنجاه و چند سال صبر بر اين بليات كرديم و سوختيم و ساختيم، حالا يك مقدارى باز بايد بسوزيم و بسازيم و مهلت بدهيم و كمك كنيم تا درست بشود. كارگرى درست بشود. الآن تو كارخانهها مىريزند نمىگذارند كارگرى درست بشود؛ تو كشاورزها مىريزند نمىگذارند كشاورزى صورت پيدا بكند؛ و تو مدارس مىريزند نمىگذارند مدرسهها درست باز باشد. همه جا را اينها خراب كردند. حالا هم تتمهاى كه مانده است نمىگذارند كه ما راحت باشيم؛ دولت راحت باشد تا كار انجام بدهد. نبودن تبعيض در اسلام شما اين را بدانيد كه اسلام براى يك قشر نيست، اسلام براى يك طايفه نيست؛ اسلام براى همه است، اسلام براى بشر است، براى انسان است، براى همه است. خيال نكنيد كه يك تبعيضى در اسلام باشد؛ در اسلام تبعيض نيست. خيال نكنيد كه كسانى كه در مركز هستند يا علمايى كه در مراكز علمى هستند تبعيض قائل باشند. اين حرفها نيست در كار. ما همه هستيم و با هم هستيم و برادر هستيم. و اين نهضت همچو... توفيق داد كه الآن شما برادرها با ما برادرها همه با هم نشستهايم، همه با هم تفاهماتمان را مىگوييم. لكن شما فكر اين را نكنيد كه ما در فكر شما نيستيم و نشستهايم خودمان داريم يك كارى مىكنيم براى خودمان نه براى شما؛ ابداً اين مطلبْ طرح نيست؛ اين مطلب در جمهورى اسلامى ـ اين مسائل ـ طرح نيست اصلاً. لكن اوضاعْ اوضاع اغتشاش و درهم و برهمى است كه بايد با مهلت انجام بگيرد. حكومت انتقالى من به شما اطمينان مىدهم كه وقتى كه استقرار پيدا كرد حكومت ما ـ الآن بين راه هستيم، ما الآن حكومت مستقر نداريم، حكومت انتقالى است 2
يك حكومت مستقر پيدا كنيم كه همۀ شما رأى بدهيد، همۀ شما سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، بعد از اينكه تعيين كرديم سرنوشت خودمان را... همهمان رأيمان را داديم به اشخاص كه دلخواه خودمان هستند...، آن وقت حكومت را آن اشخاصى كه از طرف ما رأى دارند درست مىكنند؛ يك حكومتى كه مال همۀ ملت است. همۀ ملت حكومتشان عبارت از يك حكومت صحيح است و اسلامى انشاءاللّه. انشاءاللّه قدرت اسلامى، احكام اسلامى. و آن وقت خواهيد ديد كه قضيه، قضيۀ تبعيض و تجزيه و اينها هيچ ابداً مطرح نيست. نه از اول اسلام مطرح بوده نه حالا مطرح است. اگر چهار روز يك نفر آدم قاچاق آمد در اين مملكت و خرابكارى كرد، اين را نبايد ما به اسم اين بگذاريم كه مثلاً مسائل بايد اينطور باشد؛ نخير، وقتى كه دولت اسلامى انشاءاللّه استقرار پيدا بكند، انشاءاللّه همۀ ما، همۀ شما در رفاه هستيم. و من سلام خودم را به برادرهايى كه شما از پيش آنها آمديد اعلام مىكنم و از آنها مىخواهم كه يك قدرى حوصله داشته باشند، صبر داشته باشند. انشاءاللّه خداوند همهتان را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
محرومیت اقشار ملت به دست رژیم پهلوى
مرجع :
صحیفه امام (۷) صفحه ۱۰۲
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۲-۰۱
حضار :
نمایندگان روحانى کرد