عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم انا للّه و انا اليه راجعون اينجانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثۀ ناگهانى اظهار محبت و همدردى نمودهاند تشكر مىكنم. از مراجع عظام ـ دامت بركاتهم ـ از علماى اعلام ـ دام بقائهم ـ از خطباى محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيها، از بازرگانان و كسبۀ تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ـ ايدهماللّه تعالى ـ سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبتهاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصايب شخصى نكنيم؛ لكن اين تظاهرات عظيم 1
در اين فرصت، جواب قولى و عملى از ياوهسراييهاى چندين سالۀ اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال اهواى 2
خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود؛ اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد بر دستگاه خيانتكار بود. بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزۀ اجانب نباشند ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مىگيرند. من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعۀ اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحۀ اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيلۀ بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعايى؛ و جنايات را به گردن دولت ـ كه آلتى بيش نيست ـ انداختن. نويسندگان نيز نمىتوانند در اين محيط خفقان و ارعاب، هستۀ مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند؛ و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند، و مردم را از نقطۀ حساس جنايت و خيانت اغفال كنند، و اذهان سادۀ زودباور را منحرف كنند. در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياهروى بوده و هست؛ اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامنالحجج ـ عليه السلام ـ كرد و اين پسر كه قتلعام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمۀ معصومه نمود، آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيمالشأن و آزاديخواهان را به جرم حقگويى، حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد، و اين پسر كه همان معامله را سختتر با علما و خطبا و آزاديخواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه ملت حق يك كلمه حقگويى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات، و اين پسر كه همه مىبينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد، و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانكهاى خارجى انبار كرده و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مىمكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانتهايش ديديم و رنجها كشيديم، و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق! هستيم و رنجها مىكشيم. اكنون مىخواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد. مىخواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولتها، قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند، و هستۀ مركزى خيانتها و جنايتها را فراموش كنند. غافل از آنكه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقۀ كارگر و زارع، مرد و زن، بيدار شدهاند. اين رنجديدهها و مصيبت كشيدهها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامۀ سلطنت باطل، ولو براى يك روز، موافق باشند. ملت ايران مسلمان است و اسلام را مىخواهد؛ آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هَدْم پايگاههاى ظلم و فساد است، قطع كردن دستهاى خيانتكاران و جنايتكاران است. ملت آن دودمانى را نمىخواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها را به دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحبمنصبان و كارشناسان امريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است، و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همۀ كثافتكاريها چون به حسب اقتضاى وقت و بحرانهاى اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزاديهاى محدود بىمعنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازۀ بقاى حكومت خود كند، و بار ديگر حملۀ سبُعانه را با وضعى فجيعتر و دردناكتر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند. اكنون وظيفۀ عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهيهاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حياتبخش آن، كه ضامن استقلال و آزادى است، و از ميهن بزرگ خود ـ كه مهد بزرگان و آزاديخواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است ـ از فرصت استفاده كنند و گفتنيها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بينالمللى و ساير جوامع بشرى برسانند، و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيراً تذكر مىدهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديداً احتراز كنند، و از تجربيات سابق پند بگيرند و در پناه اسلام و چهارچوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند، و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهارچوب فعاليت ندارند احتراز نمايند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار، و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تأييد همۀ طبقات را خواهانم. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته. به تاريخ 29 ذىالقعدةالحرام 97 ـ روحاللّه الموسوى الخمينى
عنوان :
وظیفه عمومى در قبال رژیم پهلوى، اسلامخواهى ملت ایران
مرجع :
صحیفه امام (۳) صفحه ۲۸۰
مکان :
نجف
تاریخ :
۱۳۵۶-۰۸-۲۱
مخاطبین :
(علماى اعلام و ملت ایران)