عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم شكستن باورهاى غلط توسط جوانان من قدم شما جوانانى كه براى اسلام، براى كشور خودتان كوشش مىكنيد گرامى مىدارم. اين نكته را من سابق هم گفته بودم كه تبليغات دامنه دار مخالفين با بشر، مخالفين با اصلاح بشر، اينها كوشش كرده بودند كه در همۀ جاهايى كه مىخواهند تحت سلطۀ خودشان درآورند، طورى كنند كه باور بياورند به اهالى آنجا كه ما خودمان هيچ نيستيم و هر چه هست ما بايد از آن طرفهاى مرز، از امريكا، از روسيه بياوريم. و يكى از علل عقب ماندگى اين كشورها همين بود كه اصلاً، افكار خودشان را نمىگذاشتند كه اينها به راه بيندازند و تبليغات طورى شده بود كه مىترسيدند اصلاً وارد يك عملى بشوند. و خداوند تبارك و تعالى به ما منت گذاشت كه اين جمهورى اسلامى را موفق شديد شما جوانان اينجا متحقق كنيد و موفق شديد كه از اين باور غلطى كه در بين كشور ما معروف شده بود، اين باور غلط را بشكنيد. شما مگر چه چيزتان از ساير بشر كمتر است، بشر همه جا يك جنس است و يك نوع است و يكى است و اينجا اگر بهتر نباشد از آنها بدتر نيست، لكن نگذاشتند كه اين بهترها و اين مغزهاى متفكر به كار بيفتند. آن مغز متفكرهايى كه از ايران فرار كردند، آنها بودند كه تفكرشان را براى آنها داشتند، براى خارجيها به كار مىانداختند و اگر يك نفر متفكرى كه وطن خودش را مىخواهد، اسلام را مىخواهد، كشور خودش را مىخواهد، اين معنا ندارد كه فرار كند. كجا فرار كند و لهذا بهتر اين بود كه اين مغزهايى كه براى خارجه و براى امريكا و براى شوروى در ايران كار مىكردند، اينها بروند و مغزهاى متفكرى كه براى خود كشور عمل مىكنند، آنها باشند. و بحمداللّه در اين دو ـ سه ساله شماها اثبات كرديد، جوانهاى ما اثبات كردند كه مىتوانند خودشان عمل بكنند و شما مطمئن باشيد كه در دراز مدت شما همه كار مىتوانيد بكنيد. و اميدوارم كه مغزها را به كار بيندازند و آن خوفهايى كه ايجاد كرده بودند در كشور ما، آن را هم كنار بگذاريد و با شجاعت وارد بشويد و كار خودتان را انجام بدهيد. همانطورى كه با شجاعت ابرقدرتها را خارج كرديد با شجاعت در فرهنگ خودتان كار بكنيد و در كارهاى خودتان، خودتان عمل بكنيد و اتكاى خودتان را هر روز به خارج كم بكنيد، و يك وقتى برسد كه هيچ اتكا به خارج، ما نداشته باشيم. همه چيزخودمان را خودمان تهيه كنيم، انشاءاللّه. و يكى از امور ديگرى هم كه باز من گفتهام اين است كه ما را جورى بار آورده بودند كه يا بايد فرنگى مآب باشيم يا هيچى. يك نفر جوان، يك نفر خانم اگر سرتاپايش فرنگى مآب است، اين معلوم مىشود خيلى عالى مقام است و چنانچه مثل ساير مسلمانهاست، اين خيلى عقب افتاده است. عقب افتادگى و جلو رفتن را به اين مىدانستند كه فرنگى مآب باشد؛ يعنى، فرض كنيد فرم لباسش چه جور باشد. فرم كفشش چه جور باشد، يا ـ مثلاً ـ هرچه كه از خارج مىآيد صرف بكند. مصرفى بار آوردند ما را، براى همين جهت، ما را مصرفى بار آوردهاند. امثال «تقىزاده» 1
كه در اين ايران يك وقتى قدرت داشتهاند، تقى زاده گفته بود كه ما بايد سرتاپامان انگليسى باشد يا فرنگى باشد و بايد اينطور باشيم تا اينكه آدم بشويم. آدم بودن را به كلاه و كفش و لباس و بزك و امثال ذلك مىدانستند. و آن چيزى كه تعليمات انبيا بود كه انسان را باتقوا، قدرت تقوا، قدرت انسانيت، با علم، با عمل، آنها را اينطور مىدانستند. ميزان انسانيت را تقوا و علم مىدانستند. اينها به جورى كرده بودند كه بين ماها اينطور ـ بين خودشان اينجور نيست ـ بين ماها اينطور جلوه داده بودند كه آدم اگر بخواهد پيشرفته باشد، حرف وقتى مىزند به حرف خود مادرىاش نزند، وقتى صحبت مىكند در هر چند كلمه، دو ـ سه تا كلمه انگليسى هم باشد، دو ـ سه تا كلمه ـ فرض كنيد ـ كه اروپايى هم باشد. تمام اينها چيزهايى بود كه به ما تزريق كرده بودند، خائنهاى داخلى زيادتر و الهام هم مىگرفتند از آن خائنهاى خارجى و ما را اينطورى داشتند بزرگ مىكردند. اگر يك مدت ديگرى اين ايران ـ خداى نخواسته ـ به دست اين رژيم فاسد باقى مانده بود، ما ديگر هيچ بايد باشيم، از بين تمام رفته باشيم. لزوم اداره كشور بدست خودمان خداوند به ما منت گذاشت كه اسلام را و ايران را به ما برگرداند و ما خودمان ان شاءاللّه، الآن كار خودمان را انجام مىدهيم و بايد بدانيم كه بايد فكرمان اين باشد كه ما خودمان مىخواهيم كار بكنيم. اصلاً، فكر اينطور بايد برگردد كه مملكت، مملكت خودمان است، خودمان هم بايد آبادش كنيم. كشاورز بايد همين فكر را داشته باشد، آنهايى كه در كارخانهها عمل مىكنند بايد همين فكر را داشته باشند، آنهايى كه در موارد صنعتى و اينها كار مىكنند بايد فكرشان اين باشد كه كشور مال خودمان است، وقتى مال خودمان است، معنا ندارد كه يكى ديگر بيايد ادارهاش كند، بايد خودمان ادارهاش كنيم. آنجور نباشد كه سر هر كارخانهاى بايد كسان ديگرى بيايند و بيايند كه نگذارند اينجا پيشرفت كند. آمدن، براى اين بود كه كارها را آنها تكفل كنند، پادويى را به اينها بدهند. شما، ايرانيها بيش از اينكه پادو باشند، بيش از اينكه در يك ادارهاى پادو باشند، در يك جايى كه صنعت است كارى به آن نداشته باشند، اينها براى اين جهت مىآمدند اينجا و حالا بحمداللّه گور خودشان را گم كردند و رفتند و شما خودتان هستيد و خودتان و پشتيبان شما خداست. انشاءاللّه، خداوند به همۀ شما سلامت بدهد. و تشكر مىكنم از شما كه راديو تلويزيون را راه انداختيد و ما بايد تبليغاتمان زياد باشد و پوشش راديومان، تلويزيونمان زياد بشود تا بتوانيم مطالب خودمان را به عالم برسانيم. حالا همۀ مطالبى كه ما داريم، همۀ چيزهايى كه داريم اصلاً، نمىگذارند به جايى برسد؛ بله اگر يك چيز خلافى يك ذره وارد بشود، آن وقت راديوها ببينيد چه خواهند كرد. در هر صورت خدا همۀ شما را حفظ كند و موفق باشيد و من هم آن قدرى كه سهم خودم است، دعا كردن به شماهاست و دعا مىكنم شما را. سلامت باشيد، انشاءاللّه.
عنوان :
علل عقب ماندگى کشورهاى وابسته
مرجع :
صحیفه امام (۱۶) صفحه ۱۰۳
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۶۰-۱۲-۱۷
حضار :
هاشمى، محمد (مدیر عامل صدا و سیما) و کارکنان گسترش شبکه رادیو و تلویزیون