عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم مكتب توحيدى، راهنماى مردم در خروج از ظلمت از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتبهايى كه در عالَم هست اين است كه در مكتبهاى توحيد، مردم را تربيت مىكنند و آنها را از ظلمات خارج مىكنند و هدايت به جانب نور مىكنند. تمام مكتبهايى كه مكتب غير توحيدى هستند، مكتبهاى مادى هستند و اين مكتبهاى مادى يا مردم را از عالم نور برمىگردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مىكنند به ماديگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مىكنند؛ يا آنها را همان دعوت به ماده مىكنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور و ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و ـ على_' اىّحال ـ هر دو مكتب، چه آن مكتبهاى ضد توحيدى و چه آن مكتبهايى كه نسبت به توحيد كارى ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد. اينها كارهايى كه مىكنند، تعليم و تعلمهايى كه دارند، تعليم و تعلمهايى است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات مُنْغَمِر 1
مىكنند، و از توحيد و از نور آنها را باز مىدارند. تفاوت مكتبهاى توحيدى با مكتبهاى مادى لكن مكتبهاى توحيدى ـ كه در رأس آنها مكتب اسلام است ـ در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند، لكن مقصد اين است كه مردم را طورى تربيت كنند كه ماديات، حجاب آنها براى معنويات نباشد. ماديات را در خدمت معنويات مىكِشند؛ به خدمت معنويات مىكشند، در عين حالى كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگى دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مىكنند و از ظلمت ماده نجات مىدهند. توجه به ماده و به ماديات بهطورى كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است؛ ظلمات است، و انسان را به ظلمات مىكشد، و به چيزهايى مىكشد كه شما مشاهده مىكنيد كه در همۀ مكتبها كه هست؛ مردم را مىكِشند به جنگها، به خونريزيها. مكتب كمونيست، مكتب خونريزى است، مكتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حكمفرماست؛ و خونريزى در آنجا هست؛ به طورى كه سران آنها در اول امرى كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر، بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند. ماديتى كه در امريكا و امثال آن ممالك غربى غيركمونيستى هست، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند، و مردم را به خاك و خون مىكشند. الآن در تمام دنيا كه ملاحظه مىكنيد، اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند، و مردم را به خاك و خون مىكشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها. يك طايفه ديگر در جاهاى ديگر. مكتبهاى توحيدى اينطور نيست. مكتبهاى توحيدى نمىخواهند فتح كنند بلاد را؛ و نمىخواهند با مردم با خشونت رفتار كنند. آنها مىخواهند مردم را از ظلمتهاى ماده به نور بكشند؛ به طرف خدا بكشند؛ توجه به خدا بدهند. و لهذا تا آنجا كه امكان دارد در مكتبهاى غير مادى مدارا هست؛ خوشرفتارى هست؛ دعوت هست. تا آنجايى كه ممكن است با دعوت مردم را برمىگردانند به عالم نور و هيچ وقت درصدد جنگ و جدال نيستند، مگر اينكه احساس كنند توطئه است. اگر احساس توطئه كردند به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار مىكنند. تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مىگذارند هر چه مىخواهند اختيار كنند. وقتى احساس توطئه شد، با شدت رفتار مىكنند. سوءاستفادۀ گروههاى مفسد از آزادى و هشدار به آنها در مملكت ما هم وقتى كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها و مردهاى محترم انجام گرفت، همه چيز را آزاد گذاشتند: تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتبها را آزاد گذاشتند به طورى كه در اين چند ماه تقريباً حدود دويست تا شايد گروههاى مختلف اظهار وجود كردند! حتى كمونيستهايى كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند. لكن بعد از آن كه ما احساس بكنيم كه اينها اظهار وجودشان فقط براى تبليغ نيست، فقط براى اين نيست كه مىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، بلكه مسئله، مسئلۀ توطئه است. عرضۀ مكتب غير سوزاندن خرمنهاست! غير ريختن به دانشگاه و جلوگيرى از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند. غير از ريختن به كارخانههاست و مانع شدن از اينكه كارخانهها عمل بكنند. غير از اين است كه با رفراندمى كه مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند يا آتش بزنند صندوقها را، يا با اسلحه جلو بگيرند از اينكه مردم رأى بدهند. يا در راهپيمايى كه كردهاند خودشان غائله درست كردند و عدۀ كثيرى از جوانهاى ما را زخمى كردند، كه قريب سيصد نفر زخمى شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود. خودشان غائله درست مىكردند. و حالا كه مىبينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جا يك غائلهاى ايجاد كنند. و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابى كرديم، تا حالا براى اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند؛ اينها چه مرامى دارند. اينها نمىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمىخواهند با منطق صحبت كنند. اينها مىخواهند كه همۀ مكتبها را سركوب كنند. اينها براى سركوبى مكتب اسلام است. اينها از اسلام مىترسند. اينها از قوانين اسلام مىترسند. اينها مىخواهند كه اسلام نباشد، ولو هر چه باشد، و لهذا توطئه است. الآن وقتى كه توطئه شد، ديگر نمىتوانيم ما تا آخر تحمل كنيم و توطئهها را بپذيريم. مسئله، مسئلۀ اسلام و مسئلۀ مصالح مسلمين است. با مصالح مسلمين و اسلام ما نمىتوانيم مسامحه كنيم. بنابراين، من اعلام كردم كه اگر چنانچه اينها باز يك همچو كارهايى بكنند، ما تمام ملت را بسيج مىكنيم، ما تمام پاسدارانى كه هستند بسيج مىكنيم، ما تمام زن و مرد ايران را بسيج مىكنيم، و ريشۀ آنها را در مىآوريم. اينها بايد برگردند به ملت. و اگر مكتبى دارند هم، اينكه برگشت به ملت كردند، از روى عقل، از روى منطق، صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند. اينها در مكتب شكست خوردهاند، اينها يك دسته اشرار هستند؛ نه مكتب دارند. اينها اشرار هستند. بنابراين، اشرار را ما بايد سر جاى خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم، لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند، و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى كنند. اين مربوط به اين قضايا. نقش معلم در جامعه و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياست. انبيا هم معلم بشر هستند. نقش بسيار حساس و مهمى است؛ و مسئوليت بسيار زياد دارد. نقش مهمى است كه همان نقش تربيت است كه «إخراج مِنَ الظلمات إلى النور» آنهايى كه اللّهُ وَلىُّ الَّذيِنَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ 2
همين سِمَت معلمى است. خداى تبارك و تعالى اين سِمَت را به خودش نسبت مىدهد كه خداى تبارك و تعالى ولىّ مؤمنين است؛ و آنها را از ظلمات اخراج مىكند به سوى نور. و معلم اول خداى تبارك و تعالى است كه اخراج مىكند مردم را از ظلمات به وسيلۀ انبيا و به وسيلۀ وحى مردم را دعوت مىكند به نورانيت؛ دعوت مىكند به كمال؛ دعوت مىكند به عشق، دعوت مىكند به محبت؛ دعوت مىكند به مراتب كمالى كه از براى انسان است. دنبال او انبيا هستند كه همان مكتب الهى را نشر مىدهند، و آنها هم شغلشان تعليم است؛ معلمند، معلم بشرند. آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود و به مقام انسانيت برسد.انسان مقامهايى دارد كه مقام اولش همين مقام [است] بعد از اينكه مراتبى را سير كرد همين مقام حيوانيت است، يك حيوانى است مثل ساير حيوانات، بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازۀ خطر انسان نيست. آنقدرى كه انسان جنايت وارد مىكند به همنوع خودش، هيچ حيوانى حتى سَبُع 3
هم، آنقدر جنايت وارد نمىكند. اين چيزى است كه انسان است. اول مقامى است كه، بعد از اينكه مراحلى را طى كرده، به مرتبۀ حيوانيت رسيده. يك حيوانى است كه هيچ افسارى ندارد، يك حيوانى است كه اگر رها كنند، خونخوارترين موجودات است. هدف انبيا در تربيت انسانها انبيا آمدهاند اين انسانى كه به اين مرحله رسيده است ـ و يك مرحلۀ خطرناك است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش ـ آنها را نجات بدهد و متوجه به نور بكند؛ متوجه به مبادى نور بكند؛ آنها را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق، و خويهاى حيوانى بيرون بياورند، و به خويهاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند. از مقام حيوانيت بالا ببرد، به مقام انسانيت برساند؛ ماده را تابع عالم غيب بكند؛ عالم طبيعت را تابع عالم الهيت بكند. و بعد از او، معلمينى كه در بشر هستند كه الآن شما هم ـ انشاءاللّه موفق باشيد ـ از آن طايفه هستيد. شغل شما اخراج بچهها و كودكهاست از ظلمتها به نور. تعليم و تربيت، تعليم و تربيت انسانى؛ تعليم و تربيت اسلامى. آنها را از اخلاق فاسد نجات بدهيد. آنها را از اين آمال و آرزوهايى كه به واسطۀ او به فساد كشيده مىشوند حذر بدهيد. بچهها را تربيت كنيد. مسئوليت بزرگ معلمين شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل اللّه است؛ همان شغل انبياست. و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبياست. منتها انبيا از مسئوليت بيرون مىآيند، براى اينكه عمل مىكنند به آنچه فرمودهاند، به آنچه مأمور هستند؛ ماها هم بايد عمل بكنيم. اگر چنانچه خداى نخواسته بچههايى از دامنهاى شما و از كلاسهاى شما بيرون بيايند كه برخلاف تربيتهاى انسانى ـ اسلامى باشد، شما مسئول هستيد. مسئوليت بزرگ است. يك انسانِ درست، ممكن است يك عالَم را تربيت بكند. يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد، عالَم را به فساد مىكشد. فساد و صلاح از دامنهاى شما و از تربيتهاى شما و از مدارسى كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجا شروع مىشود. لزوم مراقبت در تربيت فرزندان براى خانمها يك مطلب بالاتر است. و آن مطلب، تربيت اولاد است. شما گمان نكنيد كه اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن، اينها تكذيب مىكنند و مطلب را يك مطلب خيلى سستى مىگيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پايينى مىگيرند اينها غرض صحيح دارند. اينها مىخواهند از اين دامن كه بچۀ خوب مىخواهد در آن تربيت بشود بچهها را از اين دامنها دور كنند. بچهها را از همان اول به پرورشگاهها بفرستند، زيردست ديگران، زيردست اجانب بچهها را تربيت كنند. آنها مىخواهند انسان درست نشود. دامنهاى شما دامنهايى است كه انسان درست مىكند. اينها مىخواهند بچههاى شما را از اينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچههايى كه از دامن مادر جدا شدهاند و در پرورشگاهها رفتند اينها چون پيش اجنبى هستند و محبت مادر نديدهاند، عقده پيدا مىكنند. اين عقدهها منشأ همۀ مفاسدى است، يا اكثر مفاسدى است، كه در بشر حاصل مىشود. اين جنگهايى كه پيدا مىشود از عقدههايى است كه در قلوب اين خونخوارها هست. اين دزديها، اين خيانتها، اينها اكثراً از عقدههايى است كه در انسان هست. بچههاى شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطۀ نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مىكنند؛ به فساد كشيده مىشوند. مأمورند اينها، مأمور بودند اين دستگاه به اينكه بچههاى ما را به فساد بكشند؛ از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشود تا عقده پيدا بشود. بعد هم زيردست معلمهايى كه خودشان تعيين كردند، و بعد هم در دانشگاهى كه خودشان تأسيس كردند، از اين پايين تا آن بالا فساد؛ «اخراج منالنور الى الظلمات»، نگذاشتنِ اينكه يك تربيت انسانى پيدا بشود. دامن مادر؛ بزرگترين جايگاه تربيت فرزند دامن مادر بزرگترين مدرسهاى است كه بچه در آنجا تربيت مىشود. آنچه كه بچه از مادر مىشنود غير از آن چيزى است كه از معلم مىشنود. بچه از مادر بهتر مىشنود تا از معلم. در دامن مادر بهتر تربيت مىشود تا در جوار پدر؛ تا در جوار معلم. [اين] يك وظيفۀ انسانى است، يك وظيفۀ الهى است، يك امر شريف است؛ انسان درست كردن است. هراس رژيمهاى طاغوتى از انسانهاى واقعى اينها، اينهايى كه مىخواهند انسان درست نشود، از انسان مىترسند، اين رژيمها از انسان مىترسند. در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مىكند كارها را. رضاشاه از مدرس مىترسيد، آنقدرى كه از مدرس مىترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمىترسيد! از تفنگدارها نمىترسيد. از مدرس مىترسيد، كه مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد، و آخر مدرس را گرفت و كشت. اينها از روحانى مىترسند، براى اينكه روحانى تربيت مىكند انسان را، و آنها نمىخواهند انسان پيدا بشود. اينها نمىخواهند انسان پيدا بشود، از اين جهت ، اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند؛ و اينقدر تبليغات كردند كه حتى خود مادرها هم شايد باور كردند. مادرها، اين بچههاى عزيز را، آنهايى كه تحت تأثير اينها واقع شدند، اين بچههاى عزيز را به پرورشگاهها فرستادند و از دامنهاى خودشان جدا كردند، و در آنجا تربيتهاى شيطانى شدند. موظفيم ما كه انسان درست كنيم. انسان است كه مىتواند جلوى مفاسد را بگيرد، انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متأثر مىشود، پيغمبر اكرم است كه از حال مستضعفين متأثر است؛ اميرالمؤمنين ـ سلام اللّه عليه ـ است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است. اين رژيمها همۀ مستضعفين را زير بار مىخواهند بكِشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براى مستضعفين كارى بكنند و نكردند. ديديد كه پنجاه سال، پنجاه و چند سال، كه ما شاهد قضايا بوديم، براى مستضعفين كارى نكردند، باز زاغهنشينان در اطراف تهرانند. و اين دولت هم كه مىخواهد كارى بكند نمىتواند به اين زودى. اين دولت هم كه مىخواهد يك خدمتى به مردم بكند نمىگذارند. اين اقشار نمىگذارند كه دولت توجه داشته باشد به اين مسائل، از بس غائله پيش مىآورند. هر روز يك غائله پيش مىآورند كه نبادا مهلت پيدا بكند دولت و كارهاى اساسى انجام بدهد، و اساس اينها از بين برود. خواستيم كه مفسده نكنند؛ زحمت ايجاد نكنند و ما مىخواهيم كه اينها به فساد نكشند جوانهاى ما را. و من اميدوارم كه موفق نشوند، و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوى جامعۀ انسانى بيايند. خداوند شما همه را موفق كند. و من از زحمت شما، كه در اين هواى گرم آمديد اينجا و در اين اتاق گرم تشريف داريد، عذر مىخواهم. و من هم يكى از خدمتگزارهاى شماها هستم؛ و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همۀ شما.
عنوان :
امتیازات مکتب توحیدى از مادى نقش معلم و مادر در جامعه و تربیت فرزندان
مرجع :
صحیفه امام (۹) صفحه ۳۱۶
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۵-۲۷
حضار :
شرکت کنندگان در سمینار آموزشى انجمنهاى اسلامى معلمان کشور