عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم آسيبناپذير بودن ملت ايران متقابلاً حلول سال جديد را بر شما آقايان كه خلاصۀ يك ملت مظلوم و يك ملت فداكار هستيد، [تبريك] عرض مىكنم. و به همۀ ملت و ملتهاى جهان و مسلمين جهان و مستضعفين جهان تبريك عرض مىكنم، و من اميدوارم كه اين سال طليعۀ پيروزيهاى بسيار باشد كه بزرگترين آنها پيروزى معنوى است. من يك كلمه راجع به بعدهايى كه در سال گذشته تحقق يافت و آقايان از بعدهاى مختلفش صحبت كردهاند، من هم مختصراً يك كلمه عرض كنم، و آن اينكه سال گذشته سال آزمايش قدرتها، آزمايش قلمها، آزمايش زبانها و آزمايش فعاليتهاى ضد انقلاب بود؛ ضد انقلاب به معناى وسيع كه از خارج و داخل؛ [در خارج] دولتهاى ابر قدرت و وابستگان به آنها و در داخل، گروههاى مختلف روى هم رفته آزمايش كردهاند و ما هم آزمايش كرديم، هم قدرتها را و هم تبليغات خارجى و داخلى را. اگر چنانچه، جمهورى اسلامى ايران شبيه به جمهورىهاى ديگر يا رژيمهاى ديگر بود، ما بايد با اينهمه تبليغات دامنهدار همۀ گروههايى كه در خارج و داخل هستند و توطئههاى داخل و خارج، بايد ما فاتحۀ جمهورى اسلامى را بخوانيم، لكن آزمايشها براى ما و براى خود آزمايشگران روشن كرد. گرچه آنها به روى خودشان نمىآورند، لكن مطلب روشن شد كه يك ملت نظير ملت ايران، كه در تحت پرچم بزرگ اسلام مىخواهد ادامه حيات بدهد، با اين توطئهها، با اين قدرتها و با اين شيطنتهاى قدرتها و تفالۀ آنها در داخل و خارج آسيب نمىبيند. اين يك مطلب ادعايى نيست، اين يك مطلب عينى است؛ مطلب ملموس است. از اول مىگفتند كه اين جمهورى اسلامى، دو سه ماه يكى دو سه ماه بيشتر نمىتواند تاب بياورد، بعد صدام را وادار كردند كه او هم به خيال خودش، يكى دو هفته بيشتر لازم نبود تا اينكه ايران را قبضه كند، و بعد هم اين اشخاصى كه در كمين نشسته بودند كه ملت زحمت بكشد و آنها ربحش را ببرند، آنها هم در خيال اين بودند كه ملت را گول بزنند و با خودشان همراه كنند و كشور را برگردانند به حال وابستگى به امريكا يا احياناً شوروى. همۀ آزمايشها را كردند؛ آزمايش نظامى كردند، آزمايش توطئههاى داخل و انفجارات و امثال اينها، همه آزمايش شد و ما مىبينيم كه امروز ملت ايران از سال سابق و از سابقتر، منسجمتر است و ما به خودمان وعده مىدهيم كه با خواست خداى تبارك و تعالى، اين انسجام هرچه بيشتر حاصل بشود و گروههايى كه بازى خوردهاند يا به طمع طعمه بودند، آنها هم بپيوندند به اين ملت و براى كشور خودشان فعاليت كنند. من امروز يك مقايسۀ عبورى مىكنم بين دستگاههاى ايران و همۀ چيزهايى كه در ايران هستند بالفعل و آنهايى كه در زمان سابق بودند، براى جواب از آن اشخاصى كه مىگويند كه آن زمان، زمان شاه بهتر از حالا بود و براى آن اشخاصى كه مىگويند: كاشكى اسم [اسلام] روى اين جمهورى نبود و براى آن اشخاصى كه به خيال خودشان، براى اسلام اشك تمساح مىريزند و من مىدانم كه باطن قلبشان چه است. در يك كشور، متصديان آن كشور و كسانى كه دولتمردان اين كشور هستند و در تشكيل يك دولت دخالت دارند، ارگانهاى مختلف است و من مقايسه مىكنم: مقايسه مسئولين نظام با رژيم سابق از رئيس جمهور شروع مىكنم. اين آقايانى كه مىگويند كه زمان شاه بهتر بود، آقاى خامنهاى 1
را مىگويند از شاه ظالمتر است! آقاى خامنهاى را مىگويند كه اموال اين ملت را در داخل و خارج دارد مىچاپد و بيشتر از زمان شاه ايشان دارد مىچاپد! اين مسئله را مىگويند! مىتوانند مقايسه كنند ما بين رئيس جمهور فعلى ما و رئيس جمهور قبل از ايشان با رؤساى جمهور تمام دنيا و با سلاطينى كه به مال و جان مردم آنطور تعدى مىكنند؟ مقايسه مىشود كرد؟! من براى آنهايى كه چشم و گوششان را هواى نفس بسته و مرضهاى داخلى خودشان را نمىتوانند ببينند، اين مطلب را مىگويم. اگر مىگويند اينطور است خوب، اعلام كنند. املاك و ـ عرض بكنم كه ـ كاخها و ويلاها و امثال اينها را اعلام كنند كه ايشان اينقدر تهيه كرده است يا مشغول است [تهيه كند]. بعد مىآييم سراغ مجلس. افرادى كه در مجلس هستند، از رئيس مجلس، آقاى هاشمى، 2
با ساير افرادى كه در مجلس هستند، اين را مقايسه بكنيد با مجلس سابق حتى بهترين ارگانى كه در آنوقت بود و دولتى كه در آن وقت بوده و مجلسى كه در آنوقت بود، و مقايسه كنيد با مجلس زمان رضا خان و محمدرضاخان. كداميك از رؤساى مجلس بهتر از رئيس مجلس حالا هستند؟ و كدام يك از افراد كانديداى مردم بهتر هستند؟ بله، در طول مشروطيت افراد بسيار ارزندهاى در مجلس بودند، اما در اين پنجاه سال اخير كه يك نفر هم آدمى كه بشود به او گفت «اين نمايندۀ ملت است» سراغ نداريم. بعد از اينكه آن مجلسى كه مرحوم مدرس در آن بود، به مجرد اينكه مجلس تمام شد، فرستادند ايشان را گرفتند و بردند و با آن زجرها شهيد كردند، شما ديگر سراغ داريد يك مجلسى كه واقعاً مال ملت باشد و مردم خودشان به طور آزاد انتخاب كرده باشند؟ اگر سراغ داريد، خوب، لازم نيست حالا بگوييد «ما مىترسيم عمومى بگوييم»، خوب، خصوصى بگوييد؛ امضا محفوظ! مىآييم سراغ شوراهاى نگهبان. در تمام دورۀ مشروطيت ـ جز آن اول كه يك صورتى برايش بود ـ ديگر شوراى نگهبان ما نداشتيم. خوب، اين شوراى نگهبان كه نداشتيم، شما مىگوييد كه حالا مثل آنوقت است، براى اينكه حالا هم شوراى نگهبان نداريم ما؟! يا اگر داريم يك مردمى هستند نظير مردم آن وقت و نظير دست [اندر] كاران آن وقت؟! آنجا هم كه نمىتوانيد بگوييد؛ براى اينكه نبود شوراى نگهبان. مىگوييد بودن شوراى نگهبان از نفس اين مجلس است كه نفس اين جمهوريت است كه زمان شاه كه آن نبود، بهتر بود؟ اگر مىگوييد، آن را هم باز بنويسيد. مىآييم سراغ دولت. من مىتوانم ادعا بكنم كه از آنوقتى كه در دنيا دولت تحقق پيدا كرده، تا حالا، دولتى مثل دولت ما نبود. اگر آن وقتها تو مجلس افراد نادرى بودند كه كارهاى مجلس را مىخواستند تصحيح بكنند، لكن در دولتها آن قدرى كه من سراغ دارم ـ دولتى كه روى هم رفته مثل اين دولت باشد ـ ما نداريم، نداشتيم. يا «ملك»ها و «سلطنهها» و كذا بودند كه آنها خوبانشان آن بود كه غارتگرى را چندان اشكال بر آن نداشتند. من يك دفعه كه نخستوزير، آخرى، در اواخر دكتر امينى 3
بود، آمد آنجا، به او گفتم كه چطور شده است كه يك نفر كه مثل ساير مردم است، چيزى ندارد، وقتى كه وارد مىشود در دولت، بعد از چند وقت چيزدار مىشود؟ اين از كجا آمده؟ چطور شده اينطور است؟ خوب، جوابى نداشت كه بدهد. جواب هم نمىداد. لابد حالا دارد جواب مىدهد! مىآييم سراغ قوۀ قضاييه و كيفيت قضا. شما در چه زمانى سراغ داريد كه يك همچو افرادى شوراى قضايى را تحقق بدهد؟ اگر اطلاع داريد و ما اطلاع نداريم، خوب، آن را هم تذكر بدهيد كه قضاوت در زمان محمدرضا، در زمان رضا شاه، از حالا بهتر بود؛ قضات آنوقت از قضات حالا بهتر بودند. قضات آنوقت را من نمىخواهم صحبتى بكنم از آنها، ولى شماها مىدانيد كه وضع چهجورى بود و چه اشخاصى بر مال و جان اين كشور حكومت مىكردند؛ قضاوت مىكردند. حالا اين شوراى قضايى، كه از علما تحقق پيدا كرده است، شما مىگوييد اين شوراى قضايى قدرتهاى قضايى سابق بهتر بود؟! و با همه نقيصهاى كه ما داريم و اين نقيصه را هم نمىتوانيم با اين زودى از بين ببريم، معذلك، قضاى فعلى و قدرت قضاى فعلى اصلاً طرف نسبت با سابق نيست. اگر مىگوييد هست، اطلاع بدهيد. رئيس ديوانعالى كشور را در سابق و حالا پهلوى هم بگذاريد، دادستانها را با دادستان فعلى و همينطور. اينكه مىگوييد زمان محمدرضا بهتر از اين بود، من نمىدانم. اينها چيزهايى است كه هست. خوب، مىآييم سراغ ارتش. ارتش زمان محمدرضا بهتر از اين ارتشى [است] كه هست الآن و دارد جانفشانى مىكند و دارد در جبههها خون خودش را مىدهد و مىخواهد دفاع كند از كشور خودش، شما اگر سراغ داريد يكى از اين ارتشيها حالا، يكى از كارهايى كه آن سپهبدها و بالاتر[ها] و پايينترها مىكردند، اگر پيدا كرديد يك نفر در بين اينها كه اين كارها را مىكند، معرفى كنيد، لكن نمىتوانيد معرفى كنيد. شما شهربانى حالا را بدتر از شهربانى زمان سابق مىدانيد؟ شماها يادتان رفتهاست كه رئيس شهربانى در همان قم با بزرگتر عالم شما چه مىكرد و به شما چقدر اعتنا داشت؟ شما يادتان رفته است كه يك حكومتى كه مىآمد د رقم و مركز تشيع، با شماها چه مىكرد؟ چه جور رفتار مىكرد؟ و در هرجا حالا، شهربانى حالا از شهربانى زمان محمدرضا بدتر است؟! مثل پاسدارها ما داريم در زمان محمدرضا و در سابق بر او و در طول تاريخ؛ يك همچو پاسدارهايى ما داريم؟ اگر داريم، اطلاع بدهيد. عمده اين است كه آقايان يا بىاطلاعاند و وارد در مسائل نبودهاند؛ يك مسجدى رفتهاند ويك درسى هم گفتهاند و ديگر جهات ديگر را به آنها نگفتهاند، يا مطلعاند، لكن مىخواهند بگويند. شمايى كه مىگوييد زمان رضاشاه بهتر از حالا بود، در زمان رضاشاه، شما چه وضعى داشتيد؟ نه شما، مرحوم شيخ ما 4
ـ رضوان اللّه عليه ـ چه حالى داشت؟ در يك قضيهاى، كه شايد قضيۀ كشف حجاب بود، مرحوم شيخ ـ رحمه اللّه ـ مرحوم آقا شيخ عبدالكريم ـ رضوان اللّه عليه ـ يك كاغذى به رضاشاه نوشت و راجع به اين معنا تذكرى داد. جواب نداد. نخستوزير گفت: به عرض اعليحضرت رسيد، ايشان گفتند: شما خوب است كه مشغول كار خودتان باشيد. يك دانه پاسبان اگر مىآمد در اين شهر مذهبى كه چقدر جمعيت مذهبى و چقدر اهل علم داشت مىآمد، هر كارى با هر يك از شما مىكرد، احدى صحبت نمىكرد. شهربانى حالا مثل شهربانى زمان رضاشاه است؛ محمدرضا شاه است؟! چرا بايد ما قدر نعمت خدا را ندانيم؟ من از آقايان مىپرسم: بسيار خوب، تمام اينها، همهشان يك اعوجاجاتى دارند. اگر اينها ـ خداى نخواسته ـ از بين بروند، حكومت را مىدهند دست شما؟ مىآيند مىگويند آقاى فلان، بياييد شما حكومت كنيد؟ اگر اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، به جاى آن، يك جمهورى بهتر از اين جمهورى اسلامى مىآيد؟ سراغ داريد كه يك افرادى باشند كه بعد از اينكه اينها از بين رفتند، آنها بيايند اداره كنند؟ شما مىدانيد كه چشمها دوخته شده بود كه چه اشخاصى بيايند و در اينجا حكومت كنند كه بدتر از زمان محمدرضا مىشد. شما مىدانيد كه اگر اين جمهورى از بين برود، اين مجلس از بين برود، اين رئيس جمهور از بين برود، به جاى او يك مأمورى از امريكا مىآيد. ممكن است خيلى هم مقدس مآب باشد؛ مثل مقدس مآب رئيس شهربانى قم در زمان مرحوم آقاى بروجردى؛ 5
خيلى هم مقدس مآب باشد، لكن كشور شما را از بين ببرد و آنطور به اسلام سيلى بزند كه تا ابد نتواند سرش را بالا كند. مىتوانيد فكر كنيد كه داريد چه مىكنيد؟ مىشود يك شب بنشينيد خودتان فكر كنيد كه تضعيف اين ملت و اين دولت و اين مجلس و امثال اينها چه لطمهاى بر اسلام ممكن است بزند؟ بىنظير بودن مسئولين و ملت ايران در طول تاريخ من مدعى هستم كه مثل ملت ايران و مجلس ايران و دولت ايران و رئيس جمهور ايران و شوراى قضايى ايران و شوراى نگهبان ايران و اينها همه و ملت ايران از صدر تاريخ عالم تا حالا نبوده. بهترين عصرها در اسلام، عصر رسول اكرم است. در عصر رسول اكرم، آنوقت كه مكه بودند، حكومتى در كار نبود. آنوقتى كه مدينه آمدند و باب حكومت باز شد، شما مىدانيد كه همين مقدس مآبهاى مكه و مدينه و همين افرادى كه اظهار ارادت مىكردند، با پيغمبر چه مىكردند؟ شما مىدانيد كه قرآن مىگويد اين را؟ خواندهايد اين را كه اگر به آنها مىفرمود كه جنگ برويد نمىرفتند، اگر مىرفتند با بهانه برمىگشتند؟ 6
شما مثل اين پاسدارهايى كه اشك مىريزند براى اينكه بروند به جبهه و شهيد بشوند، كجا سراغ داريد؟ بگوييد. صدر اسلام از يك عدۀ معدود انگشتشمارى كه بگذريد، ديگر اينها قابل مقايسه با اين پاسدارهاى ما، با اين قواى انتظامى و نظامى ما نيستند. شما كدام ملت را سراغ داريد كه با اينهمه گرفتارى و رنج و با اين همه شهيد دادن و خون دادن و با اين همه زجر و ناكامى، اينطور مستقيم ايستاده باشند؟ آن عراق و كوفه و آنها در صدر اسلام و آن مكه و مدينه در صدر اسلام، صدر نورانى اسلام، پيغمبر در زمان خودش غريبتر و مظلومتر بود از حالا؛ اطاعتش را نمىكردند؛ نزديكانشان هم اطاعتش را نمىكردند. اميرالمؤمنين ـ سلام اللّه عليه ـ در صدر اسلام ، مظلومتر از هر حاكمى درهر وقت بود. آنقدر اذيتش مىكردند! همان مقدسها ايستادند مقابلش، گفتند: بايد [قبول كنى] قرآن را بالاى نيزه كردند [گفتند]: چنانچه قبول نكنى، چه خواهيم كرد. مجبورش كردند به اينكه قبول كند. بعد هم تكفيرش كردند. گفتند توبه كن، تو كافر شدهاى. 7
اين حال صدر اسلام، بعد هم كه حكومت افتاد دست بنىاميّهو بنى عباس و اينها چهجور بود وضع؟ بعد هم كه افتاد دست ديگران. كدام زمان را شما سراغ داريد كه مثل حالا باشد؟ چرا نعمت خدا را شكر نمىكنيد؟ چرا از خدا تشكر نمىكنيد كه در عصرى واقع شدهايد كه يك همچو ملت داريد؟ در عصرى واقع شدهايد كه يك همچو مجلس دارد؟ يك همچو دولت داريد؟ يك همچو رئيس جمهور داريد؟ يك همچو پاسدار داريد. آقا چرا چشمتان را هم گذاشتهايد و دلتان را باز كردهايد براى عقدهها و اينطور انتقاد مىكنيد؟ ما از شما همراهى نمىخواهيم، امّا شما تكليف خدايى را چه مىكنيد؟ چرا بايد با اين دولتى كه مظلوم است، همۀ دنيا، همۀ كشورها ـ تقريباً ـ به او حمله كردهاند، كارشكنى برايش كردهاند، شما دوستان هم كارشكنى مىكنيد؟ شما مىدانيد كه كار شكنىهاى شما هم تأثير خيلى ندارد. لكن من متأسفم از روحيهاى كه در بعضى از آنها هست و همينطور بعضى قشرهايى كه مىگويند كه ما اسلام راستين مىخواهيم؛ اسلام راستين. مردِكه 8
مىگويد ما اسلام راستين مىخواهيم، نه آن اسلامى كه مىگويد دست دزد را بايد بريد! قرآن اسلام راستين نيست؟! اگر اين دولت برود، يك همچو اشخاصى مىآيند روى كار. اگر اين جمهورى اسلامى از بين برود، اسلام آنچنان منزوى خواهد شد كه تا آخرِ ابد ـ مگر در زمان حضور حضرت ـ نتواند سرش را بلند كند. لابد شما هم مىگوييد كه بايد ما يك دولت كافر ظالمى پيش بياوريم تا ظلم زياد بشود، تا حضرت ظهور كند! خوب، يك طريقهاى است! شما خيال مىكنيد نيست همچو افرادى؟ يك همچو افرادى هستند كه [مىگويند] معنا ندارد حكومت باشد، يك حكومت عدل اصلاً نبايد شما، بايد جلويش را گرفت تا حضرت تشريف بياورند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى عنايت كند به همۀ اين ملت، به اشخاصى كه مخالف هستند با جمهورى اسلامى و اشخاصى كه مخالف هستند با اسلام، عنايت كند و آنها را به راه صحيح هدايت بفرمايد. من اميدوارم كه در اين سال كه وارد شدهايم، به مباركى و ميمنت، يك سالى باشد كه ما و همۀ ملت دست به هم بدهند و اين خرابيها را بسازند. و من اميدوارم كه اين جوانها، اين بچهها، اين بچههاى كم سنى كه بازى خوردند ـ آنها هم بيچارهها به خيال اينكه «اسلام راستين» به خيال خودشان مىخواهد پياده بشود و اين جمهورى نمىگذارد اين كار بشود، بازيشان دادند، چشم و گوششان را بستند تا بدون اينكه توجه به مسائل بكنند، وارد كارهايى بشوند ـ اميدواريم كه آنها هم بيدار بشوند و با ملت همدوش و همصدا باشند. و من اميدوارم كه تمام كسانى كه دست به كار هستند در دولت، باهم دست به هم بدهند، باهم دوست باشند؛ افرادى كه در مجلس هستند همه باهم رفيق باشند. همه يك مقصد داريد، همه مىخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند. چرا پس باهم ما دلخورى داشته باشيم؟ توصيه به برادرى و اجتناب از مخاصمه برادرى از امورى است كه هم قرآن كريم فرموده است كه [مؤمنان] در اين عالم برادرند و هم فرموده است كه در بهشت برادر هستند و در سريرها در روبروى هم مىنشينند و برادرند. 9
من اميدوارم كه اين آثار حالا تحقق پيدا كند تا منعكس بشود در آنجا. و مىدانيم كه هرچه كه در اينجا باشد، صورت غيبىاش در آنجا به ما مىرسد. ما گرفتار اعمال خودمان هستيم در آن عالم، از خارج به ما چيزى نمىدهند. ما هستيم كه بنا مىكنيم اساس آن عالم را. اينهمه اعمال شماست كه به شما رد مىشود. اِنَّها هِى اَعْمالُكُمْ تُرَدُّ اِلَيْكُمْ 10
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقال ذَرّةٍ خيراً يَرَه. 11
نه اينكه ثوابش را مىبرد، خودش را مىبيند وَمَنْ يَعمَلْ مِثْقَالَ ذَرّةٍ شَرّاً يَرَه. 12
خود شرّ را مىبيند، خود آن عمل را در آنجا مىبيند. كارهاى ما، عقايد ما، اخلاق ما؛ تمام اينها در آنجا منعكس است. و من اميدوارم كه برادرى را در اينجا مستحكم كنيم تا در آنجا منعكس بشود و برادر باشيم. مخاصمه مال اهل جهنم است. خصام اهل النار، 13
يكى از مصيبتهايى كه اهل جهنم مبتلا هستند همين خصامى است كه باهم دارند، جنگ و نزاعى است كه به هم دارند؛ به هم مىپرند مثل سگ! و يكى از كرامتهايى كه اهل بهشت دارند آن، برادرى و دوستى و محبت است و اين بايد از اينجا تهيه بشود. چرا ما با برادرهاى ايمانيمان، با برادرهايى كه همه صالحاند، خوباند، مىخواهند خدمت بكنند، چرا مخالف باشيم؟ فرضاً رأى يك كسى با رأى ديگرى در يك جهتى مخالف است، اختلاف آراء در بين فقها هم الى ماشاء اللّه است. و من اميدوارم كه انعكاس اين دولت و مجلس و قواى ثلاثهاى كه هست و همۀ ارتشيها، انعكاس برادريشان در بهشت باشد و در بهشت، همه باهم برادر و در سريرها، روبروى يكديگر نشسته باشند و خداوند توفيق بدهد به همۀ ما. و من اميدوارم كه اين سال، سال خوب باشد، سال سازندگى باشد. گرچه همۀ سالها خوب بود، سازنده بود؛ سالهايى كه گذشت، همهاش سازنده بود و همهاش انسان ساز بود؛ از امتحانات بيرون آمدند اشخاص و اشخاصى كه نتوانستند از امتحان بيرون بيايند، منعزل شدند و من اميدوارم كه در اين سال، حتى آنهايى هم كه باهم مخالفاند با جمهورى اسلامى، يك قدرى تحمّل كنند، تعمّق كنند، ببينند كه اگر اين جمهورى نباشد ما بايد يا در حلقوم امريكا يا در حلقوم شوروى فرو برويم ـ چارهاى جز اين نيست ـ به حال اسلام رحم كنند، به حال جمهورى اسلامى رحم كنند؛ همه چيزش بهتر از همۀ دورهها بوده است. البته نقيصه زياد است، دست به هم بدهند، نقيصهها را رفع كنند. خداوند انشاءاللّه، به همۀ شما سلامت و سعادت عنايت كند و اين سال جديد را بر همه مبارك فرمايد. والسلام عليكم و رحمة اللّه
عنوان :
مقایسه بین جمهورى اسلامى و رژیم پهلوى
مرجع :
صحیفه امام (۱۶) صفحه ۱۵۲
مکان :
تهران، حسینیه جماران
تاریخ :
۱۳۶۱-۰۱-۰۱
حضار :
سیدعلی خامنهای، رییس و نمایندگان مجلس، رییس دیوانعالی کشور، دادستان کل کشور، داستان کل انقلاب، حاکم شرع و دادستان انقلاب مرکز، جامعه مدرسین حوزه، اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، مدیرعامل و مسئولان صدا و سیما، روحانیت مبارز، رئیس و اعضای ستاد مشترک ارتش