عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم توطئۀ استعمار، تفرقه بين اقشار ملت من از جهتى بايد اظهار تأسف بكنم، و از جهتى بايد اظهار شادمانى. آنكه موجب اظهار تأسف است اين است كه طبقات ملت ايران به واسطۀ فعاليتهاى اجانب همچو از هم دور شدند كه ما در تمام عمر مواجه با اين وجوه كريمه نشديم؛ و هر كدام ـ هر صنفى ـ در يك طرف واقع شدند: دانشگاهى در يك طرف بود، روحانى در يك طرف بود، قضات دادگسترى در يك طرف بودند، علماى روحانى در يك طرف بودند، و وكلاى دادگسترى همين طور. و اين دستى بود كه از اجانب در اين مملكت فعاليت مىكرد. مطالعات كارشناسهاى استعمار كارشناسهاى آنها كه از سابقالايام مطالعه كردند اين ممالك شرق را و زمينهاى اينجا را، وجب به وجب رفتند و گردش كردند و چيزهاى مادى كه در آن بوده است كشف كردند. روحيات ما و طوايف ما را و آن چيزهايى كه ما به آنها مُتمسّكيم، اينها را مطالعه كردند. بر اثر مطالعهاى كه اينها كردند يافتند كه اگر مذهب در بين اين مردم باشد و همه تحت يك لوا باشند، نمىتوانند بر اينها غلبه كنند و اين خزاين را ببرند؛ و كوشش كردند اينها براى اينكه تضعيف كنند مذاهب را، و اصل مذهب را بگويند كه اينها چيزهايى بودند كه قدرتمندها درست كردند؛ اينها افيون جامعه است! اصل ديانتْ افيون جامعه است! و اين براى اين بود كه مىخواستند كه مذهب را در نظر مردم و در نظر روشنفكرها نازل كنند، و از دست بدهند اينها اعتصام به مذهب را. در صورتى كه كسى كه به تاريخ انبيا توجه بكند، مىبيند كه انبيا از تودهها درآمدند و حمله كردند به قدرتمندها. از بين همين تودهها. حضرت موسى يك شبانى بود با يك عصا، از همين تودهها، بر ضد فرعون قيام كرد تا آنجا كه رساند. پيغمبر خودمان كه تاريخش نزديك است، و همۀ آقايان لابد مىدانند، اين يك شخصى بود كه از همين تودهها و جمعيتها بود و با همينها بود؛ و از بدو بعثت تا آخر با قدرتمندها و باغدارها و مُكنَتدارها و سرمايهدارها هميشه در جدال بود. پيغمبرها از اين تودهها بودند و قدرتمندها را مىترساندند، نه از قدرتمندها بودند براى اينكه تودهها را] خام] بكنند. اين يك مطلبى است كه واضح است لكن دست تبليغات اجانب خيلى قوى است. توطئۀ جدايى مردم از روحانيت از آن طرف ديدند كه خوب بين خود اقشار ملت، اگر اينها با هم متحد باشند، باز هم آن منافعى كه مىخواهيم ببريم نمىتوانيم ببريم؛ بين اقشار اين ملت ما اختلاف بيندازيم. اول متوجه شدند به روحانيت. در زمان رضا خان ـ اگر كسى يادش باشد، آقايان هر كدام يادشان باشد ـ همچو روحانيت را كوبيدند كه ديگر نه خطيبى براى ما گذاشتند نه امام جماعتى، تمام را كوبيدند. نه مجلسى، مجلس خطابهاى براى ما ماند. و در بين ملت آنطور اينها را ذليل كردند كه حتى شوفرها ملاها را به اتومبيلها گاهى نمىنشاندند، مىگفتند نمىنشانيمت در اتومبيل! ملا را نمىنشانيم در اتومبيل. تضعيف كردند روحانيت را. از يك طرف اختلاف بين احزاب درست كردند؛ و اين هم يك راه اختلافى شد كه اينها به سرِ هم زدند، و اين هم يك بساطى شد. دانشگاهى را با دانشگاههاى ما 1
از هم جدا كردند. آنها اينها را يكجور طرد مىكردند، اينها آنها را يكجور طرد مىكردند. و اينها كه تفصيلش زياد است و من هم حالم مقتضى نيست. خود آقايان بايد متوجه باشند كه همۀ اينها عواملى بود كه اين ملت، كه بايد يكپارچه در تحت يك لوا مليت خودشان را حفظ كنند، اين يكپارچگى را از اينها بگيرند و اينها را با هم مختلف كنند، بلكه دشمن كنند با هم. اين جهتى است كه موجب تأسف است. و لهذا قبل از اين نهضت، ما هيچ وقت با شما آقايان مواجه نبوديم، و با يك طايفۀ ديگر مواجه بوديم. آنچه اسباب خوشحالى است اين است كه اين نهضت اسلامى ايران موجب شد كه اين اختلافات رو به نقصان گذاشت و رو به نابودى. دانشگاه با دانشجويان دينى ما با هم شدند. الآن اين مجلسى كه از آقايان قضات و آقايان وكلاى دادگسترى هست، هيچ وقت براى ما نبوده است. حالا ما با شما مواجهيم و درددلها را با شما مىخواهيم بكنيم. ما زياد درددل داريم آقا. و آن درددلى است كه شماها داريد. گذرى به نيم قرن خيانت ما پنجاه سال است كه هيچ چيز آزاد نداشتيم. همۀ شما مىدانيد، از آن وقتى كه رضا شاه آمد تا الآنى كه من اينجا نشستهام، ما غير از اينكه حالا ـ اخيراً شده است ـ ما هيچ چيز آزاد نداشتيم. نه مطبوعات آزاد داشتيم، نه يك دادگسترى مستقل داشتيم، نه يك كانون وكلاى مستقل. همهاش آنها تصرف داشتند. نه يك دانشگاه داشتيم، نه مىتوانستند جوانهاى ما را تربيت صحيح بكنند ... اينها را عقب نگه داشتند. فرهنگ ما يك فرهنگى است كه برمىگرداند بچههاى ما را به طرف عقب. يك باب مفصلى است اينكه راجع به فرهنگ، اينها چه كردند. از آن طرف، مراكزى كه براى فحشا درست كردند در تمام كشور، خصوصاً در تهران. اين همه مراكز فحشا در تهران و اطراف تهران درست شد. جوانهاى ما را كشيدند به اين مراكز، و در آن مراكز اين نيروى انسانى ما را از بين بردند. از آن طرف، اقتصاد ما را به آنطور كه مىبينيد رساندند. كشاورزى ما را آنطور كه ملاحظه مىكنيد عقب بردند و از بين بردند. و همه چيز ما الآن از بين رفته است. از آن طرف، ارتش ما يك ارتشى است كه مستشارهاى امريكايى و مستشارهاى اسرائيلى بر آن حكومت مىكند. اينها مصيبتهايى است براى اين مملكت و براى ما. آمال ملت ايران اين ملت الآن ايستاده است و مىگويد كه ما مىخواهيم آزاد باشيم. اين يكى از حقوق بشر است ـ كه همۀ عالَم اين معنا را قائلند ـ و مىگويند ما مىخواهيم مستقل باشيم. اين هم يكى از حقوقى است كه هر كسى سرنوشت خودش بايد دست خودش باشد. و مىگويند ما يك حكومت عدل مىخواهيم، حكومت عدل اسلامى مىخواهيم. اين هم آرزوى هر آدمى است كه يك حاكمى باشد براى آن حكومت بكند كه بعد از چند وقتى جيبهايش را پر نكند و از اين مرز برود! شما ملاحظه بكنيد كه بعد از سى و هفت سال كه اين آدم حكومت داشته است در اينجا، حكومت غيرقانونى داشته در اينجا، چقدر اينها از منافع ما بردند و خوردند و از بين بردند. الآن بانكهاى امريكا و انگلستان و سوئيس و كذا پر است از مالهاى ملت ما كه به دست اينها ثبت شده است، در اسم اينها ثبت شده است. و ما اميدواريم كه يكوقت دادگسترى ما به عرض ملت برسد و محاكمه كند اين آدم را. اگر شد بخواهيم او را در اينجا و محاكمهاش كنيم. از او بگيريم و اگر اين معنا نشد، محاكمۀ غيابى كنيم و اموالش را توقيف كنيم در بانكهايى كه هست. بسيج همگانى براى يارى نهضت لكن شما آقايان بدانيد كه اينها رفتند و يك مملكت خراب براى ما گذاشتند. يك مملكت كه همه چيزش ريخته است. هر جا دست بگذاريد فساد هست. و خيال كنيد كه اين با يك سال دو سال، و با يك قشر دو قشر بشود تعمير كرد، نمىشود. براى همۀ ما الآن تكليف است كه اولاً راجع به اين نهضتى كه شده است و تا حالا اين نتايج را داشته، و ما اميدواريم تا آخر برسد، بر همۀ ماست كه كمك كنيم به اين نهضت. شما اهل قلم هستيد بنويسيد، بحث كنيد ـ عرض مىكنم ـ صحبت بكنيد، تبليغات بكنيد، اين نهضت را بزرگ كنيد، پشتيبانى كنيد، از اين دولت پشتيبانى كنيد، اظهار كنيد، در روزنامهها اعلام كنيد. و بعد هم كه انشاءاللّه يك دولت حقى برقرار شد، آن وقت بايد همه بنشينيم و معالأسف يك خرابه را بسازيم! اين مملكت را اينها خراب كردند و رفتند و خوردند و بردند، و حالا بايد شما و ما همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را از سر بسازيم. بايد ما مثل زلزلهاى كه آمده است، بايد بسازيم از سر. انشاءاللّه اميدوارم كه خداوند اين قشرها را همه را به هم نزديك كند. نه من به شما بدبين باشم و نيستم، و نه شما به ما بدبين باشيد و انشاءاللّه نيستيد. خداوند همۀ شما را توفيق بدهد، تأييد كند. متشكرم از اينكه تشريف آورديد.
عنوان :
ترفند تفرقهافکنان و استعمارگران خیانتهاى پنجاه ساله
مرجع :
صحیفه امام (۶) صفحه ۱۱۶
مکان :
تهران، مدرسه علوى
تاریخ :
۱۳۵۷-۱۱-۱۸
حضار :
سیصد تن از قاضیان و وکلاى دادگسترى