عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم متزلزل نشدن نظام در اثر ترورها البته اين برنامهاى كه جنابعالى 1
ذكر كرديد، همين برنامهاى است كه ما مىخواهيم و من اميدوارم كه موفق بشويد كه برنامه در خارج تحقق پيدا بكند و مثل دولتهاى زمان طاغوت نباشد كه يكى مىآمد برنامه مىداد، دومى مىآمد برنامهاى برخلاف مىداد و همينطور، و در عمل هم جز ظلم و تعدى چيزى نبود. يك دليل بر اينكه رشد كرده است همۀ ارگانهاى ما، همين است كه برنامۀ شما عين برنامۀ دولت سابق است؛ همچو نيست كه شما حالا بخواهيد يك برنامۀ ديگرى درست كنيد و چه. همه هم متحد هستيد در اينكه هم امنيت داخلى و هم جنگ خارجى بايد تأمين بشود و همينطور راجع به اقتصاد و رسيدگى به امور ضعفا كه بالاترين [عبادت] است. من اميدوارم كه خداوند موفق كند شما را كه اين برنامهها را تحقق بدهيد ان شاءاللّه، هم نزديك مدت و هم بلندمدت، هم كوتاهمدت هم بلندمدت را. انشاءاللّه، موفق باشيد. من مىخواستم چند تا نكته را عرض بكنم: يكى اينكه لابد همۀ آقايان مىدانند كه در تبليغات خارج، همۀ گروهها تقريباً، همۀ راديوهاى فاسد تبليغ مىكنند كه ايران به يك مويى بند است، كأنّه ديگر اصلاً رفته، ديگر اين آخر عمرش هست؛ تمام مىشود. ما مىخواهيم ببينيم كه عدم ثبات يك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده است. خوب، يكى اين است كه عدم ثبات براى اين است كه چند نفر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند، كشتهاند. پس بنابراين، حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى را مىكشند، پس معلوم مىشود كه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس جمهورها را مىدانستم كه، رئيس جمهورهاى امريكا را كه كشتهاند، لكن گفتم سؤال كنم، گفتند كه هشت نفر ترور شدهاند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهار نفرشان هم كه يكىاش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكُشند آنها را. خوب، هشت تا رئيس جمهور امريكا، كه بزرگترينِ كشورهاى سرمايهدارى است، كشته شده است. پس اگر رئيس جمهور وقتى كشته مىشود ثبات از بين مىرود، بايد امريكا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب، همين اولى كه ريگان سر كار آمد، ترور شد؛ همان تقريباً روزهاى اول ترور شد. خوب چه شد كه امريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دليل بر اينكه اين ترورها هر چه باشد، كشور ما را هيچ در آن تغيير نداده، اين، اين است كه يك نخست وزيرى ترور مىشود، همان روزش نخست وزير ديگر تعيين مىشود؛ يك رئيس جمهور ترور مىشود، در موعد قانونىاش يا زودتر شايد، يك رئيس جمهور تعيين مىشود. شهادت شخصيتها، موجب انسجام بيشتر ملت به مجرد اينكه يك ملتى كه پانزده خرداد را با پانزده هزار نفر شهيد ـ بهطورى كه گفته شده است ـ پشت سر گذاشته است و 17 شهريور را با آنهمه كشتارى كه در ميدان شهدا شد، پشت سر گذاشته است و ابداً كنار ننشسته، البته بين پانزده خرداد تا زمانى كه باز [انقلاب] شد، اين طولانى شد؛ يك مقدارى طولانى شد، لكن از آن وقتى كه نهضت دوباره شروع [به رشد] كرد، خوب 17 شهريور يك قضيهاى بود براى ما ـ و فرداست ظاهراً 17 شهريور ـ آن يك قضيهاى بود براى ايران و كسانى كه مطلع از اسلام نيستند و روحيۀ مردم مسلم را نمىدانند؛ خيال مىكردند شايد آن وقت ديگر خوب، تمام شد، سركوب شدند و رفتند سراغ كارشان؛ چندين هزار نفر را در ميدان شهدا به مسلسل بستند و مسئله ديگر تمام شد، و ما ديديم كه دنبال او زيادتر شد همۀ چيزها؛ يعنى، قدرت ملت، كه همان قدرت اسلام است و قدرت الهى است، هيچ ابداً تزلزل در آنها پيدا نشد و دنبال كردند مطلب را. در هر مطلبى كه پيش مىآيد، ما مىبينيم كه اين ملت ما مستعدتر مىشوند و بهتر پيش مىروند. بنابراين، اگر تزلزل از ناحيۀ اين است كه افراد زياد كشته شدهاند، در 17 شهريور و پانزده خرداد هم چندين هزار كشته شده است و اگر اين است كه شخصيتها از بين رفتهاند، البته ما متأسفيم و مىدانيم كه شخصيتهاى بزرگى از دست رفتهاند و يادشان گرامى! لكن [از بين رفتن] شخصيتها اسباب اين نمىشود، كه يك مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و همه مصمم و همه حاضر، يك افرادى كه وقتى كه همين شخصيتها به شهادت مىرسند، خانوادههايشان و برادرهايشان و بچههاى كوچكشان مىآيند و صحبت مىكنند و دلدارى به مردم مىدهند؛ بچۀ كوچك مىآيد، مىگويد كه مردم بايد به انسجام خودشان ادامه بدهند. يك همچو كشورى كه اينطورى شده ـ و اين از بركت اسلام است كه مردم اينطورى در صحنه حاضرند ـ وقتى اينطور شد، ديگر معنا ندارد كه كسى بگويد كه به يك مويى بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، يك نفر البته بسيار عزيز از دست ما رفته است، يك نفر ديگرى به جاى او مىآيد يا آمده است. اينها يك مطلبى است كه آنها هى به آن مىخواهند باد كنند و باد به آن بزنند و بزرگش كنند و اينها. هر قصهاى كه در ايران وارد مىشود، مشابهش در جاهاى ديگر هم واقع شده است. حالا كه در ايران واقع شد، پس ايران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد! نه اينكه اينها نمىفهمند، اينها مىفهمند كه مسئلهاى نشده است، لكن مىخواهند خوب، صحبت كنند. بايد يك صحبتى كرد و اين مسئله اسباب هيچ چيز نشده. مىگويند فلانى دلدارى به مردم مىدهد. مردم به ما دلدارى دارند مىدهند، نه من دلدارى به مردم مىدهم؛ اين مردمند كه دلدارى به همۀ ما مىدهند، اين جمعيتها و اين زن و اين مرد و اين بچه و اين بزرگ كه هميشه حاضرند، دلدارى به ما مىدهند، نه اينكه ما دلدارى به آنها مىدهيم. اين مسائل اصلاً مسائلى نيست كه متزلزل كند يك ملت را و يك دولت را. دولت ما الآن همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس است. و اگر ـ خداى نخواسته ـ باز هم خيانت كنند و اين دولت را، ماها را از بين ببرند، باز هم همين مردمند و باز هم همين ملتند و باز هم همين بساط. هيچ ما تزلزل روحى، هيچ نداريم ما؛ هيچ كداممان، بچههاى كوچكمان ندارند، زنها تزلزل ندارند، جمعيتهاى ميليونى مردم هيچ تزلزلى ندارند. البته آنها هر چه دلشان مىخواهد مىگويند؛ ورشكسته هستند، رفتهاند از بين. خوب ما متوقع نيستيم كسانى كه ورشكستهاند و فرار كردهاند و رفتهاند، براى ما تعريف كنند. البته بگويند و بيشتر از اينها هم بايد بگويند كه نخير، اسلام چطور شد، اسلام. اسلامشناس شدن دشمنان اسلام من فكر مىكردم كه اسلامشناسى [چيست.] قبلاً يك مقالهاى كسى مىنوشت، مىشد اسلامشناس؛ چند تا مقاله در روزنامه، در يك جا مىنوشت، مىشد اسلامشناس؛ گاهى يك كسى يك تاريخى مىنوشت، مىشد اسلامشناس، بعد كتابسوزى هم مىكرد؛ مثل كسروى، 2
بلكه دعوى نبوت هم مىكرد. اسلامشناسى تقريباً رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلامشناس شده است! آقاى سادات هم جزء اسلامشناسهاست كه تشخيص مىدهد كه فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نيست! اخيراً آقاى كارتر 3
هم جزء اسلامشناسهاست! در يك جلسهاى كه مسافرت كرده است، گفته است اين كارهايى كه در ايران، فلان مىكند اين موافق اسلام نيست! خوب معلوم شد كه ما اسلامشناس داريم كه به ابعاد اسلامشناسى اضافه مىشود! فردا بگين 4
هم اسلامشناس مىشود و يا شده است اين! هى مىگويند: موافق اسلام نيست، اسلام چطور. خوب، شما كه اسلام را نمىدانيد با «صاد» مىنويسند يا با «سين» مىنويسند، شما به اسلام چه كار داريد؟ يك كتاب مىنويسد، بعد مىگويد من اسلامشناسم، اسلام را من مىشناسم. يكى يك مقاله مىنويسد، مىگويد من اسلامشناسم. و اشخاصى كه مثلاً، هشتاد سال زندگى كردند، هفتاد سال زندگى كردند، همهاش هم در اسلام بودند، نه، اينها نمىدانند، لكن آقاى كارتر مىداند و رفقاى ايشان. متعارف بودن عصبانيت دشمن در هر صورت، اين مسائل براى انقلابات هست كه آنهايى كه خارج و داخل ضرر ديدهاند، بايد البته بد بگويند. ما نبايد متوقع باشيم كه اينهايى كه شكست خوردند و رفتند، براى ما خوب بنويسند. يا ما نبايد متوقع باشيم كه روزنامههاى امريكا و كسان ديگر براى ما چيزهاى خوب بنويسند. خوب، آنها رفتهاند از بين، منافعشان از دستشان رفته است. خوب، كسى كه تمام منافعش را شما از او گرفتيد ـ ملت ما همۀ منافع امريكا را گرفته؛ الآن يك شاهى ندارد، يك سير نمىتواند نفت از اينجا صادر كند و همينطور ساير كشورهايى كه منافعشان از دستشان رفته ـ نبايد ما متوقع باشيم كه اينها براى ما مقاله ـ عرض بكنم كه ـ خوب بنويسند. البته آنها بايد به ما فحش بدهند. اگر يك روزى اينها براى ما خوب نوشتند، آن وقت است كه ما مصيبت داريم. من يك وقتى اين كلمه را گفتم كه اينها نمىفهمند، اگر مىفهميدند، مىآمدند تعريف از فلان آدمى كه ـ مثلاً ـ پيش مردم يك ارزشى دارد، هى شروع مىكردند تعريف كردن. همين اسباب اين مىشد كه ارزشش از بين مىرفت. اگر بگين به ما فحش بدهد، ما ارزشمان شايد پيش مردم ـ اگر باشد ـ زيادتر بشود. به دولت ما بد بگويد بگين يا صدام يا ديگران كه در اين طريق هستند، آنها اگر به ما بد بگويند، من مىگويم خوب حق دارند؛ براى اينكه صدام مىخواست كه سه ـ چهار روزه يك كشورى را بگيرد، حالا يك سال است كه باز مىبينيم كه او شكستش زياد است و ما بحمداللّه، جلوتر داريم مىرويم و انشاءاللّه، زودتر هم جلو خواهيم رفت. وقتى صدام مىبيند تمام آبرويش بسته به اين است كه يك كارى بكند، يك صلحى، يك صلحى كه براى او لااقل، يك قدرى سرپوش باشد بكند و ايران حاضر نمىشود مذاكره كند، مگر اينكه او كنار برود و از بين برود، خوب، البته او بايد دشمن بشود و بگويد كه ما پنجهزار نفر را كشتهايم. همين چند روز كه شكست فاحش در دو ـ سه جا خوردند، او گفته است كه ما پنجهزار نفر از ايرانىها را كشتيم و چه كرديم و چه كرديم. خوب اگر اين را نگويد، چه بكند؟! بايد يك همچو چيزهايى بگويد. يا آنهايى كه از اينجا شكست خوردند و رفتند، اگر اين شيطنتها را نكنند، چه بكنند؟! اگر از يك ملتى كه آنها را بيرون كرده است و به جاى آنها، وفادارى خودش را به اسلام اعلام كرده است و در خيابانها مىريزد و اعلام مىكند و مىگويد كه ما خودمان حاضريم بياييم شماها را حفظ كنيم و دولت خودمان را، مجلس خودمان را حفظ كنيم، اين چيزى را كه از ملت مىبينند كه در غياب آنها ـ آنها فرار كردند و در غياب آنها ـ مردم اينطور سرِ شوق هستند و اينطور مردم متوجه به حفظ دولت خودشان هستند و مجلس خودشان هستند، خوب، آنها بايد به ما بد بگويند؛ نمىشود نگويند، بايد ما را خونخوار حساب كنند كه اينها آدمكشاند و اينها. آنها خودشان اين آدمها را مىكشند، بسيار مردم صالح خيلى خوبى هستند كه رجايى را، آقاى باهنر را ـ نمىدانم ـ آقاى قدوسى 5
را، اينها را كشتهاند، اين خيلى آنها كارهاى بزرگ كردهاند! ايران، با ثباتترين كشورها اين كار بزرگى نيست كه يك بمب بگذارند يك جايى، بكُشند يك نفر را. اين كارها، انفجارات، الآن در همۀ دنيا هست؛ چهارتايش هم اينجا باشد. ما وقتى مقايسه كنيم مملكت خودمان را بر همۀ ممالكى كه در عالم هست، با ثباتتر از مملكت ما كدام مملكت است؟ كجاست كه وقتى يك نخست وزير ترور بشود و به مجرد اينكه شد، يك نخست وزير ديگرى به جاى او مىآيد و زمام امور را دست مىگيرد؟ كجاست كه يك رئيس جمهورى وقتى كه با يازده ميليون ـ به قول خودشان ـ رأى [كه] دارد، وقتى مردم ببينند انحراف پيدا كرد، همان يازده ميليون برضد او قيام مىكند كه نتواند در اين كشور بماند و فرار كند با آن وضعى كه داشته است و دنبالش رئيس جمهور تعيين كردند. كجاست كه به اينطور ثبات داشته باشد؟ كجاست كه هيچ يك از ارگانهايى كه الآن هست، متزلزل نشدهاند، به واسطۀ كشتن يكى يا دوتا؟ در صورتى بود كه ـ يك شاهمُردگى سابق البته اينطور بود ـ تا يك كسى مىمُرد، شاهى مىمُرد، فوراً در همه جا شلوغ مىشد. حالا ما ديديم رئيس جمهور شهيد شد و همۀ ايران ثباتش محفوظ است و بالاتر شده است و همه براى او سينه مىزنند و عزادارى مىكنند و از همه مىخواهند كه حفظ كنيد ديگران را. چه ثباتى نيست؟ چه تزلزلى در ايران هست؟ همۀ جهاتش تمام است، همۀ جهاتش خوب است. البته خرابكارى هم زياد شده است در ايران كه ما بايد اصلاحش بكنيم و شما آقايان بايد اصلاح بكنيد. بايد همه، هر يك وزارتخانۀ خودش را بسيار در تحت نظر بگيرد، كسانى را كه مىشناسد كسانى را كه از دوستانش هستند، اگر از فاميلش هم هستند، كسانى كه از فاميلش هستند بياورند در كار. و ديروز خانوادۀ آقاى رجايى كه اينجا بودند، اين پيشنهاد را مىكردند كه آقايان از هر كدام اشخاص را كه از خودشان هست، بياورند در آنجا و از اينجا، از اين باك نداشته باشند كه بگويند آقايان مىخواهند رفقاى خودشان و فاميل خودشان را وارد كار بكنند؛ اين حرفها را اعتنا نكنند. و اشخاصى را كه مىشناسند، اشخاصى را كه سابقهشان را دارند، بياورند و اشخاص ناشناس را، اشخاصى كه احتمالاً يك چيزى هست، امروز احتمالش منجز است ـ براى اينكه احتمال، احتمال كشتن يك مسلمى است يا چند تا مسلمان ـ [راه ندهند.] در هر صورت، بحمداللّه، ايران با همۀ حرفهايى كه همۀ بوقهاى خارجى دارند مىزنند و ايران را ـ كانّه ديگر هيچ در ايران كسى نمىتواند در خانۀ خودش هم حتى زندگى كند و ـ آنطورى كه نمايش مىدهند الآن رفته از بين، ديگر خبرى نيست در ايران، جز اينكه چند نفر را هى مىكُشند، هى هر روز مىكشند ديگر خبرى در كار نيست، رغم اَنف همۀ اينها، ايران باثباتترين ممالك است الآن و اين انفجارات و اينطور چيزها دليل بر ثباتش است. اگر متزلزل بود، اين كارها نمىشد؛ همان مىگذاشتند به تزلزل خودش از بين برود. آنها طرحشان اين بود كه بگذاريد خودشان، خودشان را از بين ببرند. ديدند نمىشود، حالا ايستادهاند كه انفجار پيدا كند. هيچ مملكتى با انفجار از بين نمىرود و هيچ مملكتى با ترور از بين نمىرود. تمام ترورها را روى هم وقتى كه بگذارند تا آخر هم وقتى بشود، به اندازۀ 17 شهريور، ما شهيد نمىدهيم و مردم 17 شهريور شهيد دادند و آنطور شهيد دادند، آنطور فداكارى كردند و ابداً تزلزلى در ايران حاصل نشد و پيش رفتند و آن وقت، در آن حالى كه آنها داشتند سركوب مىشدند، به پيش رفتند و شاه را از بين بردند و همۀ آنهايى [را] كه در اينجا منفعت داشتند، منافعشان را قطع كردند. حالا كه بحمداللّه، ديگر ما يك مقابلى نداريم. چهارتا دزد كه مقابل نمىشود؛ اين دزدها هميشه بودند. هميشه ايران اينطور مسائل را داشته، منتها هر كسى از ما از بعضى جاهايش اطلاع داشت؛ مثلاً، ما مىديديم كه در همان طرفهاى ما، دزدها مىريزند يك ده را غارت مىكنند. درزمان همان سلطنت سابق ـ آن رژيم قبل از اين رژيم ـ مىريختند يك عده را غارت مىكردند، مىريختند مردم را مىكشتند. در همه جاى ايران، اين شلوغيها بود، منتها آن وقت وسايل نبود كه همه جمع بشود توى روزنامه نوشته بشود؛ يا اخيراً نمىگذاشتند در روزنامهها چيزى بنويسند يا آن وقت روزنامهاى نبود تا بنويسد. مىآمدند، غارت مىكردند، مردم را مىكشتند، چه مىكردند دزدهاى سرگردنه. آن وقت از يك گردنهاى اگر مردم مىخواستند رد بشوند، نمىتوانستند رد بشوند. معذلك، ايران سر جاى خودش بود. الآن ما نه دزد سر گردنه اينقدرها داريم و نه اينقدرها كشتارى در كار هست و اينقدرها غارتگرى در كار هست. و اينها نيست. در هر صورت ما نمىترسيم از اينكه به ما بگويند چه شد. و ما بحمداللّه در داخلمان، وقتى كه ملاحظه مىكنيم، [مشكل نداريم]. خوب، بيايند اشخاصى هم كه در خارج هستند و خيال مىكنند يك همچو مسائلى هست، بيايند ببينند و مطالعه كنند ايران را؛ ببينند دولتش آيا نقصى دارد؟ آيا تزلزلى در دولت هست؟ آيا مردم متزلزلند؟ بازارهاى ايران بسته شده است؟ اعتصابات در كار است؟ از هيچ يك از اينها نيست؛ مردم زندگىشان سر جاى خودش و به زندگى خودشان، روزمرۀ خودشان دارند ادامه مىدهند و همه هم حاضر در وقعه هستند و در صحنه هستند و كشور را از خودشان مىدانند و دولت را از خودشان مىدانند و همه چيزها به دست خودشان است و هر وقت هم هر يك از شما آقايان ـ خداى نخواسته ـ تخلفى بكنيد، خود مردم به حسابتان مىرسند. اين مردمند كه در صحنه هستند. بنابراين، ما چه تزلزلى داريم كه از خارج هى، هر روز در اين مقالاتشان مىنويسند و براى من مىآيد ـ اين خبرگزاريها مىدهند براى من ـ هر روز نوشته مىشود به اينكه ايران ديگر رفته از بين و تمام شد. و ـ عرض مىكنم ـ كجايش تمام شد؟ همين ايران هست و همين بازارها به جاى خودش هست و وفور نعمت هم بحمداللّه، هست. البته گرانى هم هست. گرانى كجاست كه نيست؟ جاى ديگر مگر گرانى نيست؟ همه جاى دنيا گرانى است. همه جاى دنيا انفجار است. همه جاى دنيا خرابكارى است. ايران را اگر مقايسه كنيم با ممالك ديگر، معلوم نيست كه بيشتر از آنها اين چيزها را داشته باشد. بنابراين، ما چه گرفتارى داريم؟ شما با دل محكم ـ و دژ شما اسلام است، پشتوانۀ شما خداى تبارك و تعالى است، صاحب اين مملكت امام زمان ـ سلاماللّهعليه ـ است با دل محكم ـ مشغول كارتان بشويد و از هيچ يك از اين مسائل نترسيد. البته بايد اوضاع امنيتى هم با كمال دقت ملاحظه بشود؛ براى اينكه هر يك از شما موظفيد كه خودتان را حفظ كنيد. وظيفۀ اسلامى است كه خودتان را حفظ كنيد و علاوه بر اين، وظيفه حالا بيشتر است از سابق ـ از ـ حفظ خود آدم. و به مسائلى كه مردم دارند رسيدگى كنيد و كارها را انشاءاللّه، بر وفق مراد اسلام و خودتان انجام بدهيد. و موفق و مؤيد باشيد، انشاءاللّه. و سلامت باشيد، انشاءاللّه. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
ثبات نظام اسلامى و متزلزل نشدن آن بواسطه ترورها
مرجع :
صحیفه امام (۱۵) صفحه ۲۰۵
مکان :
تهران، جماران
تاریخ :
۱۳۶۰-۰۶-۱۶
حضار :
مهدوى کنى، محمد رضا (نخست وزیر) و اعضاى هیات دولت