عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرحمن الرحيم تجربيات انقلاب انسان بايد بتدريج تجربه پيدا بكند. ما قبل از انقلاب نمىدانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم. حالا كه انقلاب شده است مىبينيم كه يكى از ثمرات انقلاب هرج و مرج است! هركس هرچه دلش مىخواهد مىگويد. هركس هر عملى را كه مىخواهد انجام مىدهد. و ابداً در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفى كه مىزنند در مسير ملت است؟ آنكه ملت خواستش بود و رأى مثبت به او داد؛ يعنى رأى اكثريت قاطع، كه تمام مخالفين وقتى يك طرف شدند و ملت هم يك طرف، صد، صدى نود و هشت، ملت رأى داشتند، دو تمامِ مخالفين 1
، و ملت ما با فرياد و با رأى، رأى به جمهورى اسلامى داد. جمهورى اسلامى كه ملت ما مىخواهد اين است كه محتواى اين جمهورى احكام اسلام باشد و تمام مملكت روى احكام اسلامى اداره بشود، و آنچه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به وسيلۀ پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمۀ اطهار آنها بايد تحقق پيدا بكند. حالا كه رأى را مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است، حالا مىبينيم كه گروههاى مختلفى، آراى مختلفى پيدا شده است، و هركس هر جور دلش مىخواهد صحبت مىكند. وقتى هم كه از آن سؤال بكنند، جواب اين است كه انقلاب است! هر كه هر خلافى بكند، برهانش اين است كه انقلاب شده است! چون انقلاب شده است، ديگر بايد همۀ كارها انقلابى باشد، و معنى انقلابى هم اين است كه موازين ديگر ندارد! ميزان عقلى، يك ميزان انسانى يك ميزان اسلامى، ديگر در كار نيست. نطقها مىشود، كاغذها نوشته مىشود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كنار كشور، و هركس هرچه به نظرش مىآيد مىنويسد، و مىخواهد تحميل كند به يك ملت سى و چند ميليونى. توطئه براى انحلال مجلس خبرگان همين آقايانى كه فرياد مىزنند كه بايد دمكراسى باشد، بايد آزادى باشد، همين آقايان مىنشينند دور هم و يك چيزى پيش خودشان مىگويند و مىخواهند تحميل كنند به ملت. مثلاً مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است، حالا مىبينيم كه يك دسته چند نفرى دور هم جمع مىشوند و مىگويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود! من نمىدانم كه اين آقايانِ «بايد منحل بشود» چهكارهاند كه مىگويند بايد منحل بشود. براى چه بايد منحل بشود؟ براى اينكه اين آقايان معمِّم هستند؟ براى اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟ براى اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند، احكام اسلام را دارند جارى مىكنند؟ چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد، نظارت فقيه بايد باشد؟ اينها از نظارت فقيه در امور مىترسند. مىگويند قدرتمند مىشود فقيه؛ وقتى قدرتمند شد، هرج و مرج مىشود، و عرض مىكنم كه ـ از آن مسائل كه مىگويند. لكن مضايقه ندارند كه مثلاً يك قدرتى دست نخست وزير باشد؛ يا قدرتى دست رئيسجمهور باشد؛ لكن معمِّم نباشد؛ غربى باشد، هرچه مىخواهد باشد! منطق، تقريباً به حسب واقع اين است، لكن صورت يك صورت ديگر است. ما مىگوييم كه شما مىتوانيد كه يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفرى مىتواند كه حالا بگويد ملت رأى داده است به جمهورى اسلامى، لكن بايد جمهورى باشد، نه اسلامى؟ اين «بايد» يعنى چه؟ «بايد اين كار بشود! اين «بايد» [براى چيست؟] اين صد نفر، هزار نفر، چهكارهاند كه در مقابل يك ملت «بايد» مىگويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند؛ تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاى طالقانى رأى دادند، بيش از دو ميليون به آقاى منتظرى رأى دادند؛ قريب دو ميليون به ديگران رأى دادند؛ يك ميليون و چه قدر به ديگران رأى دادند، اكثريت آوردند؛ در شهرهاى ديگر هم اكثريت آوردند؛ اكثريت قاطع آوردند؛ و ديگران در اقليت بودند؛ حالا كه در اقليت واقع شدند اين آقايان روشنفكر و اين آقايانى كه ادعاى دمكراسى مىكنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مىخواهند كه بگويند نه، رأى اكثريت ميزان نيست، بايد منحل بشود! آزادى ملت در رأى دادن من مىپرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود؟ چه شده است؟ چه طور شما «بايد» مىگوييد؟ شمايى كه ـ گوش كن ـ شمايى كه مدّعى اين هستيد كه بايد آزادى باشد؛ شما مىگوييد رأى آزاد ندادند مردم؟! شما مىگوييد كه مردم آزاد نبودند در رأى و رأى درست ندادند؟! فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتى كه مردم رأى دادند، و همۀ مردم هم ديدند كه رأى آزاد، مردم دادند. اينها خيال مىكنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمىخواهيم؛ يا دوباره بايد از سر انتخابات بشود. اگر صد مرتبه انتخاب بشود، مردم علمايشان را انتخاب مىكنند، صد مرتبه. اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس، و دوباره مردم [حاضر] باشند، مردم اشخاصى كه متديناند و اشخاصى كه شناخته شدهاند و اشخاصى كه ـ عرض مىكنم كه ـ غربزده نيستند و اشخاصى كه توجه به اسلام دارند، اينها [را] تعيين مىكنند. شما باورتان بيايد كه اينطور نيست كه شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه منحل بشود ـ اولاً انحلال نمىشود همچو، كسى حق انحلال ندارد، خود ملت حق دارند و ثانياً ـ اگر منحل بشود، يك وقت بگوييد كه خوب، ما قانون ديگر نمىخواهيم، بس است! شما حق همچو چيزى نداريد. يك وقت مىگوييد كه قانون مىخواهيم، قانون هم ملت بايد تعيين كند، مجلس مؤسسان باشد؛ ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مىكند. وكلا هم وكلاى دارالشورا هم باشد، باز همين طور است. اسلامخواهى ملت شماها بايد عزا بگيريد! براى اينكه نه در مجلس خيلى راه داريد؛ و نه در مجلس مؤسسان خيلى راه داريد؛ و نه در جاهاى ديگر خيلى راه داريد. و علتش هم اين است كه يك ملتى است فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم، و دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد؛ وقتى دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما به هم بزنيد آن را ـ با اينكه نمىتوانيد به هم بزنيد ـ صد دفعه هم كه به هم بزنيد آن را، باز مردم همان اسلام را [مىخواهند] بله، مىتوانيد شما تبليغ بكنيد كه يك وقتى مردم از اسلام برگردند، همۀ ملت برگردند، آن وقت دست شما مىافتد. اما مادامى كه مردم فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم، هر روز هم دارند باز داد مىكنند كه ما اسلام و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مادامى كه اين مسئله هستش، ديگر نمىشود اين را تغييرش داد. و معنا ندارد كه يك اقليتى بخواهد تحميل كند به يك اكثريتى؛ اين خلاف دمكراسى است كه شما به او عقيده داريد، و خلاف آزادى است. خلاف همۀ انسانيت است كه بخواهند يك عدۀ معدودى ـ كه اقليت هستند ـ تحميل كنند بر يك عدۀ [بيشتر]. اين همان است كه زمان رضاخان هم بود، كه يك عدۀ معدودى بودند و با سرنيزه تحميل مىكردند بر ملت يك چيزهايى را. حالا سرنيزه تبديل شده است به نطق، و تبديل شده است ـ عرض مىكنم ـ به قلم، و تبديل شده است به توطئه و اينها. و اينطورى بخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، اين صحيح نيست. همگامى و همراهى با ملت من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند. آقايانى كه علاقه مىگويند داريم به اسلام، علاقه مىگويند داريم به ملت، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند. بايد در همين مسيرى كه اين سيل دارد مىرود خودشان را وارد كنند. اگر بخواهند برخلاف همين مسير بروند، سيل آنها را خواهد برد از بين. اينها بر همان مسير ملت راه بروند. و خيال نكنند كه اين ملت نمىفهمد چيزى. نخير، ملت بهتر از ماها مىفهمد. همان طور راه خودش را پيدا كرده و دارد مىرود. و آن معنايى كه شما خيال كرديد كه ملت تحصيل نكرده است، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص نياورد؛ معلوم نيست كه آن تحصيلهايى كه شما مىگوييد يك هدايتى بكند، مردم هدايت شدند، و هدايت كردند مردم را. الآن هم همه مطّلع هستند كه چى مىخواهند. آن وقت مىگوييد نمىدانند چه مىخواهند. نخير، مردم مطّلعند كه چه مىخواهند. اگر چنانچه همين ولايت فقيه را، كه معنايش اين است كه آنى كه خداى تبارك و تعالى تعيين كرده است براى نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت، آن عبارت از فقيه جامعالشرايط است، اگر همين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رأيى كه او آورد [و ديديد] اين رأى را هم بدهيد. حل مشكلات در گرو آرامش كشور مردم همين را مىخواهند، مردم آن چيزى را كه خدا مىخواهد مىخواهند، آن چيزى را كه پيغمبر خدا فرموده مىخواهند، بيخود نبايد دست و پا بكنند اينها، بايد به مسير ملت بيايند. و اگر واقعاً علاقهمندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحى بشود، بگذارند يك آرامشى پيدا بشود؛ توطئه در اطراف نشود؛ توطئه در مركز و در كردستان و در ساير جاها نشود؛ تا يك آرامشى پيدا بشود. وقتى كه اين آرامش پيدا شد، آن وقت همه چيز ملت به جاى خودش هست؛ همه چيز ملت درست مىشود؛ دست اجانب كوتاه مىشود، و نمىتوانند ديگر برگردند. اما الآن يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در كردستان توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جايى ديگر، ممكن است يك وقتى با اينطور چيزها يك نهضت، خداى نخواسته شكست بخورد. و اگر شكست بخورد، همه چيزتان از بين خواهد رفت. همه با هم باشيد. همه در مسير ملت باشيد. همه دست به دست هم بدهيد. همان طورى كه از اول با هم اين نهضت را آنهايى كه شركت داشتند نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت انشاءاللّه به ثمر برسد؛ و انشاءاللّه آن چيزى را كه خدا و رسول خدا مىخواهد و آن چيزى را كه قرآن مجيد مىخواهد، آن چيزها عملى بشود. و اين صلاح دين و دنياى همۀ ملت است و صلاح همۀ مملكت است. هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتورى در اسلام است؛ يا ديكتاتورى در روحانيت است؛ يا روحانيت در اينطور چيزها[است]. ابداً اين حرفها در كار نيست، و ديكتاتورى در كار نيست. شماها ديكتاتورى نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند! علماى ما هم ديكتاتور نيستند. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
توطئههاى گروهکها لزوم همراهى و همگامى با ملت
مرجع :
صحیفه امام (۱۰) صفحه ۳۴۳
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۸-۰۱
حضار :
اهالى مسجد ارباب تهران