بسماللّه الرحمن الرحيم محروميتهاى ايران در عصر پهلوى از آثار اين نهضت و بركاتش اين است كه ما با گروههاى مختلفى از مسلمانان ايران مواجه مىشويم و با هم درد دل مىكنيم. ما معالأسف با هر گروهى كه مواجه مىشويم ـ با كردستانيها، با بلوچها، با بختياريها، با قشقاييها و ساير عشايرى كه در اطراف ايران هستند و گروههايى از آنها گاهى پيش ما مىآيند ـ با هر گروهى كه مواجه مىشويم مىبينيم كه همين درد دلهايى كه شما داريد آنها يا بيشتر دارند يا همين طور هست. بختياريها مىآيند مىگويند كه هيچ جا بدتر از بختيارى نيست، ما از همۀ مواهب تمدن محروم هستيم. بلوچها مىآيند همين مطلب را مىگويند كه ما محروميم و هيچ يك از اقشار ملت مثل ما محروم نيست. شما آقايان هم همين مطلب را مىگوييد. من بايد بگويم كه مطلب همين طور است كه گفته مىشود؛ همۀ ملت محرومند از همۀ مواهب. شما الآن تهران، كه مركز است و همۀ همتهاى دولتهاى سابق هم نسبت به مركز بوده است ـ و معالأسف توجه به جاهاى ديگر كم بوده است و يا نبوده است ـ همين تهران را شما تشريف ببريد، قريب سى محله يا بيشتر [را ببينيد] كه اينها يا چادرنشين هستند يا زاغهنشين هستند و يا حصيرنشين هستند؛ محلۀ حصيرنشينها، زاغهنشينها! از همۀ مواهب تمدن محرومند؛ آب ندارند، بايد بيايند از پلههاى زيادى بالا، از آن گودالهايى كه منزل دارند، خودشان و بچههايشان بايد بيايند بالا، يك كوزه آب از سر خيابان كه شير آب هست ببرند. از اسفالت هيچ خبرى نيست، از مريضخانه هيچ خبرى نيست، از مدرسه هيچ خبرى نيست، برق ندارند، هيچ ندارند. اين تهران، كه مركز است و بايد از همه جا به قول آنها آبادتر باشد! رژيم پهلوى عامل فقر ملت وقتى كه ملاحظه مىكنيد در اطراف خوزستان، در اطراف فارس، جاهايى را به ما بعضيها گفتهاند كه اينها اصلاً آب ندارند و هيچ ندارند، آب هم حتى ندارند! و در زمستانها و بهار، وقتى كه باران مىآيد، يك گودالهايى هست آنجا كه آبها آنجا جمع مىشود و زنها از يك فرسخ بايد بروند و آب از آنجا بياورند براى بچههايشان. من وقتى كه نجف بودم بعضى از اهل خير كويت، كه با من آشنا بودند، به من توسل كردند كه شما يك كمكى بكنيد، و ما هم كمك مىكنيم يك آب انبار درست بشود كه اين آب باران را اين آب انبار حفظ بكند، و اين بيچارهها وقتى مىخواهند آب ببرند آب داشته باشند. شما خيال نكنيد كه همان شماها محروم بوديد؛ اين خانه خرابها همۀ ايران را خراب كردند. همه محروم بوديم. حتى قشرهايى كه شما در صورت مىبينيد كه اينها مثلاً مرفهند، در [آن] زمان اينها زحمتهايى داشتند كه بيشتر از زحمت بىآبى بود. اين حبسهاى طولانى و اين زجرهاى فوقالعاده، اين شكنجههاى طاقتفرسا براى يك دسته از روشنفكران، يك دسته از علما، يك دسته از فرهنگيها، از وكلاى دادگسترى، از قضات دادگسترى، امثال اينها؛ در تحت اين شكنجهها بودند. و بحمداللّه بعد از اينكه خدا خواست و خداوند تأييد كرد، ملت ما بيدار شدند و با هم اجتماع كردند و در تحت لواى اسلام اين سد را شكستند؛ اين سدى كه مانع بود از اينكه فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه چيز ما، ترقى و رشد بكند؛ و مانع بودند، اين مانع برداشته شد؛ اما پشت اين سد، چه براى ما ماند؟ پشت اين سد يك بدبختيهايى مانده است. صندوق دولت خالى است؛ از تمام بانكها ـ آنطورى كه دولت به ما اطلاع مىدهد و آنطور هست ـ اينها هر چه توانستند قرض كردند. صدها ميليون دلار از بانكهاى مختلف ايران، اينها قرض كردند و فرار كردند. همچو نيست كه خيال كنيد كه اينها هم ساده رفتند؛ جواهرات ايران را يك مقدارىاش را آن پدر برد، يك مقدارىاش را اين پسر! بانكهاى ما را خالى كردند و رفتند، ملت را فقير گذاشتند و رفتند، نفت ما را سالهاى طولانى دادند به امريكا و پول نگرفتند؛ يعنى براى امريكا پايگاه درست كردند. اينها عوض پول نفت ـ كه بايد پول به ما بدهند ـ اسلحه دادند! اسلحههايى كه به درد خود امريكا مىخورد، و نه به درد ما. اين يك توطئهاى بود بين اين مرد، اين مرد خبيث، اين مرد خائن، به امريكا كه نفت مىداد ـ آن هم آنطور زياد ـ و در ازاى آن بايد پول بدهد يا اسلحهاى كه به درد ما بخورد بدهد، در قبال آن يك اسلحههايى اينها فرستادند، براى خودشان پايگاه درست كردند مقابل شوروى؛ به اسم اينكه ما داريم پول نفت را مىدهيم براى اينكه صداى شوروى درنيايد، اينها اسلحه دادند؛ اسلحههايى كه به درد خودشان مىخورد! يعنى ايرانىها نمىتوانستند استعمال كنند اين اسلحهها را؛ تخصص نداشتند. براى خودشان پايگاه درست كردند. پايگاههايشان الآن هم هست در ايران. آبادى خرابيها با همت ملت الآن كه شما اين سد را به همت خودتان و به بركت اسلام شكستيد، پشت اين سد يك خرابه است. نه كردستان خراب است؛ لرستان هم خراب است، خوزستان هم خراب است، بلوچستان هم خراب است، خراسان هم خراب است؛ همه خراب است. اين خرابه را كى بايد آباد بكند؟ اين خرابه را دولت مىتواند تنها؟ نه، دولت همچو بودجهاى ندارد؛ نمىتواند. ملت هر قشرش مىتواند؟ نه. اما همت ملت، همه با هم، اجتماع با هم و همه اتكا به خدا، اتكا به قرآن كريم. همه با هم بايد قيام بكنيم. همه با هم تشريك مساعى بكنيم، تا اين خرابه را آبادش كنيم. شما خيال نكنيد كه دولت توجه ندارد به كردستان؛ دولت نمىتواند. الآن گرفتاريهايى براى دولت گذاشتهاند كه هر جاى مملكت را كه ملاحظه مىكنيد، همين گرفتاريهايى را كه شما داريد آنها هم دارند. دولت نه اينكه نخواهد توجه بكند؛ دولت مىخواهد. شب و روز اينها در كار هستند؛ من اطلاع دارم شب و روز اينها در زحمت هستند و مىخواهند اين خرابه را آبادش كنند؛ لكن خرابى اينقدر است كه بدون اينكه يك مدتى بگذرد، مهلتى باشد، نمىشود. رشد گروهكها در سايۀ ناآراميها معالأسف اين مهلت را اين خائنها نمىدهند، نمىگذارند. كارخانهها بايد راه بيفتند تا اينكه چرخ اين مملكت به جريان بيفتد، به گردش بيفتد؛ مىروند كارخانهها را نمىگذارند كار بكنند. كشاورزى بايد راه بيفتد تا اينكه اين مملكت آباد بشود، كشاورزى را ـ همين خائنهايى كه تتمۀ آن رژيم فاسد هستند، نوكرهاى امريكا و غيرامريكا هستند ـ نمىگذارند؛ كشاورزى را هم مانع مىشوند. مدارس بايد كار خودشان را ادامه بدهند، فرهنگ را اداره كنند؛ مىروند فرهنگيها را هم نمىگذارند، مدارس را هم تعطيل مىكنند. هر چه بخواهيد شما، هر چيزى را كه ببينند براى اين مملكت فايده دارد و براى اقشار اين مملكت فايده دارد، اين عمال امريكايىها ـ كه تتمهشان ماندهاند حالا در اينجا ـ اينها مانع مىشوند. هر روز با يك صورتى مردم را بسيج مىكنند و توى خيابانها مىكِشند و داد و فرياد و «زنده باد» و «مرده باد». براى اينكه اينها نمىخواهند آرام بشود اين مملكت. اگر آرام بشود اين مملكت، كارهايش را اداره مىكنند؛ اگر كارهايش را اداره بكند و آرامش حاصل بشود، دست آنها ديگر كوتاه مىشود. وقتى يك مملكتى آشفتگى نداشت، دست آنها كوتاه مىشود. لكن مملكت اگر آشفته بود ـ و اينها هم دارند آشفتهاش مىكنند ـ اگر آشفته بود، آنها باز طمعشان هست كه با يك صورت ديگرى، با يك فرم ديگرى، به اين مملكت سلطه پيدا كنند و همان مسائل سابق و بدبختيهاى سابق را عود بدهند. طرحهاى سازندگى شما برادرهاى ما، گمان نكنيد كه به حال شما رسيدگى نمىشود، نمىخواهند رسيدگى كنند؛ نمىتوانند به اين زودى درست بكنند. مشغولند؛ مشغول برنامهريزى هستند؛ مشغول مطالعه هستند. مسائل بايد بتدريج حل بشود. الآن ـ ديروز كه روز پنجشنبه آقاى بازرگان آمدند اينجا ـ آن نقشههايى كه راجع به راهسازى داشتند، نقشههاى زيادى درآوردند نشان دادند، كه ما در همۀ اقشار مملكت مىخواهيم راهسازى بكنيم، و شروع مىكنيم. من سفارش كردم كه روستاها و جاهاى دوردست زودتر بايد شروع بشود و قبل از جاهاى ديگر. آنها هم همين مطلب را قبول كردند. راجع به كارگر، اينها مشغولند براى اينكه كار درست كنند، و كارگر را به كار وادارند و ـ عرض مىكنم كه ـ اين قشر را هم به كار وادارند. وقتى كه به كار وادار شدند، هم براى خودشان خوب است، هم مملكت راه مىافتد؛ لكن يك صبر انقلابى شما لازم داريد و ما. ما همه بدبختى داريم؛ لكن بايد يك قدرى صبر بكنيم، يك قدرى تحمل بكنيم. اين را حمل نكنيد به اينكه يك قشرى را بر قشر ديگر مقدم مىداريم. و خدا مىداند كه اسلام و آنى كه ما مىخواهيم ـ و همهمان تابع اسلاميم ـ بين هيچ يك فرقى نمىگذارند؛ همۀ حقوق را ملاحظه مىكنند. مسلمين همه يد واحده هستند. مسلمين همه برادر هستند. اينكه مسلمين يك طايفهشان به طايفۀ ديگر مقدّم باشد، اينها نيست در كار. حقوق همه، همۀ مسلمين، بلكه هر كس كه در مملكت اسلامى زندگى مىكند، يك حقوقى دارد؛ اسلام به آن حقوق مىرسد. اين اقليتهاى مذهبى، از قبيل زرتشتى، از قبيل يهودى، از قبيل نصارا، كه در ايران گروههاى فراوانى هستند، اينها را هم اسلام برايشان احترام قائل است؛ مىخواهد كه اينها هم به حقوق خودشان برسند. اما توهّم اين معنا نشود؛ و من احتمال مىدهم كه خداى نخواسته باز يك دستهايى در كار باشد كه پيش برادرهاى كُرد ما بروند بگويند كه ببينيد دولت اسلامى شد و كارى نشد؛ پيش برادرهاى بلوچ ما بروند همين حرف را بزنند، پيش برادرهاى بختيارى ما بروند همين حرف را بزنند، پيش قشقاييها بروند همين حرف را بزنند؛ براى اينكه يك آشوبى باشد؛ آرامش نباشد كه ما مملكتمان را به طور عاقلانه و به طور عدالت اداره كنيم. اينهايى كه مىآيند و اين حرف را مىزنند، اينها قصد اين ندارند كه اصلاح بشود؛ اينها قصد افساد دارند. خود شما هم مىدانيد كه اينها مىخواهند فساد بكنند. الآن هم تذكر داديد كه مفسدين هستند كه اين كار را مىكنند. بايد يك قدرى صبر كرد، ملاحظه كرد. ببينيد كه دولت براى يك جايى كارى كرده كه براى شما نكرده؟ يك جايى را آباد كرده و جاى شما خراب است؟ الآن مسئلۀ خانهسازى [...] همۀ اقشار ملت ـ على السوا كسانى كه مستمندند و خانهدار نيستند ـ برايشان خانهسازى مىشود. آن وقت كه راهسازى بشود، براى همۀ كشور مىشود؛ آن وقتى كه اينها بتوانند دارو برسانند، طبيب برسانند ـ عرض بكنم ـ دانشگاه درست كنند. اينها محتاج به يك مهلتى است. بله، اگر اين خانه خرابها رفته بودند و خزينۀ مملكت سر جايش بود، آن وقت مىگفتيم به دولت، كه خوب، شما كه پول داريد و خزينه داريد، يااللّه، چرا نمىكنيد؟ اما تهى كردند خزينه را، بردند همه را؛ دزديدند، غارت كردند؛ خودشان و آن بستگانشان بانكها را خالى كردند، همه چيز ما را بردند و ما را به اين حال فلاكت نشاندند. لكن من اميدوارم كه به خواست خدا و به عنايتى كه خدا به اين مملكت دارد، به اين مملكت اسلامى دارد، با خواست خدا، با همت همۀ برادرها، همۀ اقشار، اين اشكالات رفع بشود، با يك مهلتى. بايد ما همه صبر كنيم و مهلت به ما داده بشود. مسئلۀ شوراها اما قضيۀ اينكه كارهاى هر كسى به خودش بايد [...] هر جايى به خودش، اين جزء برنامههاى اسلام است، و بناى ما هم بر همين هست. نه تنها شما، هر جا، در هر استانى، در هر جايى كه هست، همان طورى كه از اول قانون هم همين معنا بوده است، بايد شوراهاى ولايتى باشد. اينها بايد بشود، و مىشود و درصدد هستند. الآن مشغول طرحريزى آن هستند كه شما براى خودتان، مسائل خودتان باشد. انتخابات مال خودتان باشد؛ خودتان انجام بدهيد. كارهايتان محول به خودتان باشد. نه تنها شما؛ خراسان هم همين طور، اصفهان هم همين طور، همه جا همين طور. اين شوراها بايد همه جا باشد و هر جايى خودش اداره كند خودش را. اين، هم براى ملت خوب است، هم براى دولت خوب است. دولت نمىتواند همه جا را خودش تحت نظر بگيرد؛ وقتى محول كرد كار را به خود مردم، مردم در منطقهاى كه هستند براى خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتياجات خودشان. اينها يك برنامههايى است كه در دست اجراست. گمان نكنيد كه حالا اين برنامهها در جاى ديگر پياده شده و شما محروم ماندهايد؛ چنين گمانى نكنيد. اجراى احكام اسلام من از شماها تمنا دارم كه سوء ظن به برادرهايتان نبريد. چنانچه ما سوء ظن نسبت به شما نداريم، شما هم نسبت به دولتتان، نسبت به ما، سوء ظن نداشته باشيد، كه ما مىخواهيم خير، يك قشرى را بالا ببريم! اين مال طاغوت بود؛ اينكه يك دستهاى نوكر براى خودشان مىخواستند درست كنند، و براى خودشان دارودسته درست كنند و ... . همۀ ملت از خودمان است، و ما خودمان هم از همۀ ملت هستيم. و ما همه خدمتگزار شما و ملت هستيم. من اطمينان مىدهم به شما، كه همۀ اين مسائلى را كه شما داريد حل بشود. قضيۀ اينكه آنجا امن و امان باشد و قضيه امنيتش باشد، البته ما تماس مىگيريم با ستاد ارتش، با ژاندارمرى، و سفارش مىكنيم راجع به اين. انشاءاللّه همه موفق و مؤيد باشيد. انشاءاللّه خداوند همۀ شما را تأييد كند، و همۀ ما با شما در تحت لواى اسلام و براى خدا و براى قرآن همه با هم اين نهضت را حفظ بكنيم؛ و برسانيم به آنجايى كه احكام اسلام را در خارج عيناً ببينيم، آن احكامى كه همۀ قشرها را ـ على السوا ـ هيچ كس را بر هيچ كس ترجيح نداد؛ الاّ به تقوا، الاّ به خداشناسى.
عنوان :
نارساییها و نابسامانى کشور و چگونگى آبادى خرابیها شوراهاى منطقهاى
مرجع :
صحیفه امام (۷) صفحه ۱۷۴
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۲-۰۷
حضار :
دانشجویان و دانشآموزان سنندج