عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم استمداد از نيروى جوانان از زحمتهايى كه شمرديد و فعاليتهايى كه در منطقۀ خودتان انجام داديد من تشكر مىكنم، و خداوند تعالى اجر به شما خواهد داد. بايد ما بدانيم كه خود ما بايد مشغول فعاليت باشيم. خود ملت در هر جا كه هست، بايد به ساختن خرابيهايى كه در طول مدت شاهنشاهى و در طول اين پنجاه و چند سال براى مملكت ما پيش آمده است، خود ملت بايد قيام كند؛ قيام براى خدا، و قيام براى بندگان خدا. شما منتظر اين نباشيد كه اين ادارات، اين استانداريها، و امثال اينها، براى شما كار بكنند. اينها بسياريشان همان مغزهاى فاسد رژيم سابقاند. بسيارى از اينها اگر كارشكنى نكنند، كمك نمىكنند. و ما نبايد بنشينيم كه اين مغزهاى فاسد به ما كمك كنند. ما جوانهاى خودمان بحمداللّه زياد [است]. تحول بزرگى كه در مملكت ما حاصل شده است و جوانهاى ما را ـ كه بسيارى در مراكز غيرمشروع بودهاند ـ كشانده است در خدمتگزارى به خلق و خدمتگزارى به خداى تبارك و تعالى، بايد ما از نيروى اين جوانها استمداد كنيم. ما از اول هم اميدمان به ملت و جوانهاى برومند ملت بود. ما هميشه توجهمان به خود ملت، به نيروى انسانى ـ الهى ملت بوده است. و با استمداد از همين طبقۀ كارگر، طبقۀ تحصيلكردۀ جوان، بازاريها، از همين طبقاتِ به قول آنها «طبقات پايين»، و به قول من طبقات بالا، استفاده كرديم. اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند. و اينها هستند كه مىتوانند به پيش ببرند. اينها بودند كه در آن وقت كه نهضت كرده بودند، ننشستند كه فلان استاندار با آنها همراهى كند، يا فلان اداره با آنها همراهى كند. اينها خودشان قيام كردند، و بسيارى از ادارات و كارمندان ادارات هم كمك كردند. لكن در بين اينها اقشارى هستند، افرادى هستند، كه الآن هم مشغول كارشكنى هستند. و اينكه مىبينيد كه به شما كمك نمىكنند، اين روى همان طرز فكرى است كه اينها در آن رژيم طاغوتى داشتند، كه آن طرز فكر را به اين زودى نمىتوانيم ما عوض كنيم. اين ملت ما در طول پنجاه سال يك طرز فكرى برايش پيدا شده است، يك وضعى در دِماغش پيدا شده است، كه به اين زودى نمىشود عوضش كرد. آنهايى كه در خدمت رژيم بودند و چندين سال خدمت كردند به آنها، و الآن هم خدمتگزار به اجانب هستند و الآن هم آرزوى اين را مىكنند كه باز آن رژيم و يا فاسدتر از او برگردد كه اينها باز كاخنشين بشوند و ملت ما حتى كوخ هم پيدا نكند. خدشهناپذيرى حيثيت انقلاب با اعدام جنايتكاران اينها الآن هم درصدد هستند. اينها چندتايشان، چند نفرشان، كه در همين چند روز اجتماع كرده بودند در يك جايى، افسرده بودند براى اينكه در ايران اشخاصى را اعدام كردند! همان معنايى را كه امريكاييها آنجا مىگفتند، اينها در ايران و در يك محضر محترم مىگفتند كه اين اعدامها اسباب اين مىشود كه ما ديگر حيثيتمان را در دنيا از دست بدهيم! ما يك حيثيتى در زمان محمدرضا داشتهايم، حالا داريم از دست مىدهيم!! ما خيلى حيثيت داشتيم؟ كدام حيثيت را شماها داريد پيش خارج كه حالا مىخواهيد از دست بدهيد؟ ما جنايتكارهايمان را بگذاريم راه بروند در بين مردم و مادرها و پدرهايى كه [آنها] بچههايشان را كشتهاند، براى اينكه شما دلتان مىخواهد كه در خارج به شما تبريك بگويند؟ شما اين قدر مغزهاى خودتان را باختهايد كه خيال مىكنيد كه اگر چند تا جنايتكار را مثلاً اعدام كنند و چند تا جنايتكار را تأديب كنند، حيثيت ما از بين مىرود؟ شما چه حيثيتى داريد در دنيا كه از بين برود؟ دنيا شما را به چه حيثيتى قبول كرده است؟ دنيايى كه امريكايش اين طورى است كه دوا را مىگويد كه در اينجا صرف نكنيد، و بفرستيد در دنياى ثالث، جهان سوم دوايى كه آنجا به مردمش نمىدهند از باب اينكه ضرر دارد، مىگويند بفرستيد به دنياى سوم. شما اين حيثيت را در دنيا داريد! و ما مىخواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم، يك حيثيت انسانى براى شما پيدا كنيم. شما اين قدر گريه نكنيد براى اين خائنها كه كشته شدند، از قبيل نصيرى 1
و امثال ذلك. فرار مغزهاى فاسد و پوسيده مىگوييد مغزها فرار مىكنند، اين مغزهاى پوسيده بگذار فرار كنند. اين مغزهايى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهايى كه جزء سازمان امنيت بودند، بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد. اين مغزها بايد فرار كنند. البته الآن مىبينند اين مغزها مىبينند كه نمىتوانند در اينجا آن استفادههايى كه مىكردند استفاده كنند، حالا از اينجا فرار مىكنند دنبال همان معانى كه دلشان مىخواهد مىروند. مگر هر مغزى كه علم ـ به قول شما ـ در آن بود اين مغز شريف است؟ احمدى 2
هم در زمان رضا خان دكتر بود، لكن دكترى بود كه با آمپولِ خودش، مرگ بر مردم تزريق مىكرد! احمدى را شايد اكثر شما اسمش هم نشنيده باشيد؛ اما ما بوديم در آن زمان كه اين مأمور بود كه به مليّين، به اشخاصى كه اظهار مخالفت با ديكتاتورى مىكردند، آمپول مرگ تزريق مىكرد. آن هم يك مغزى بود، حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده؟! شماها چه طور اين طور تشخيص مىدهيد كه اين مغزهايى كه رفتهاند پيش اربابهايشان، اين مغزهايى كه مجتمع شدهاند در انگلستان و بر ضد ايران دارند تبانى مىكنند و تظاهر مىكنند، اين مغزهايى كه دنبال بختيار دارند جمع مىشوند، و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در پناه سرنيزۀ انگلستان دارند زندگى مىكنند، ما براى اينها بنشينيم اظهار تأسف بكنيم؟ يا اين مغزهايى كه به امريكا فرار كردند، براى اينكه بروند آنجا پولهايى كه در اينجا جمع كردهاند خرج بكنند، ما براى اينها بايد اظهار تأسف بكنيم؟ فكرهايتان را عوض كنيد! افكارى كه پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است، و اصلاً تشخيص نمىتوانيد بدهيد به واسطۀ آن افكار مابين صحيح و غيرصحيح را. عوض كنيد خودتان را. ما بايد اين مملكت را عوض كنيم؛ اين افكار را عوض كنيم. دانشگاه ما بايد عوض بشود، از اين افكار عوض بشود. اين مغزهايى كه بچههاى ما را سى سال، چهل سال، به تباهى كشيدند بگذار فرار كنند، يك مغزهاى صحيح بيايند روى كار. حالا كه مىخواهند تصفيه كنند، و اشخاص خيرمند مىخواهند تصفيه بكنند، شما نشستهايد غصه مىخوريد كه چرا تصفيه مىكنند! غصه مىخوريد كه چرا اعدام مىكنند. كىها را اعدام كردند؟ براى كى غصه مىخوريد؟ اى اساتيد دانشگاه! بعضىتان، براى كى غصه مىخوريد؟ براى نصيرى نشستهايد نوحهسرايى مىكنيد؟! براى هويدا 3
نوحهسرايى مىكنيد؟! براى كى؟ بعد هم مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را اعدام كردهاند! خوب، اين را آنهايى كه با ما مخالفاند مىگويند. آن مخالفين مىگويند من هم امر كردهام كه پستان زنها را بِبُرَّند! آنها مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را؛ آنها مىگويند يك زن حامله را، و الاّ نه بچه دوازده ساله اعدام مىشود، و نه زن حامله اعدام مىشود. چه حرفهايى است كه شما مىزنيد؟ چرا كمك مىكنيد به استعمار؟ چرا كمك مىكنيد به رژيم شاهنشاهى؟ اى مغزهاى پوسيده! اى انسانهاى از بين رفته! بيدار بشويد يك قدرى. چرا اين طور بحث مىكنيد؟ چرا اسلام را تخطئه مىكنيد؟ چه شده شما را كه اسلام را تخطئه مىكنيد؟ جوانهاى ما بيدار بشويد! اى جوانهاى برومند ما، اى خواهران ما، اى برادران ما، بيدار بشويد! اى شمايى كه با دست شما نهضت به اينجا رسيده، و اين آقايان كه حالا اشكال مىكنند، در كنار نشسته بودند و يا كمك نمىكردند و يا بىتفاوت بودند و حالا آمدهاند در ميدان، اى جوانهايى كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اى خواهرهايى كه جوانهاى خودتان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و اللّهاكبر گفتيد! حفظ كنيد خودتان را. نهضت خودتان را حفظ كنيد. ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند. اينها براى شما كار نمىكنند. همان طور كه اجانب كار نمىكنند، اينها هم كار نمىكنند. تصفيه مراكز دولتى و فرهنگى از افراد ناصالح بايد ادارات تصفيه بشود. بايد فرهنگ تصفيه بشود. بايد دانشگاهها تصفيه بشود. بايد به دست اشخاصى بيفتد كه پيوندش با رضا خان پهلوى و با محمدرضا خان پهلوى در سالهاى طولانى نبوده. اينهايى كه با آنها پيوند دارند نمىتوانند مملكت ما را اداره كنند، اينها بايد تصفيه بشوند، دولت بايد تصفيه كند اينها را. اتكال به قدرت خودتان بكنيد. همان طورى كه مىبينيد خودتان اين همه كار را انجام داديد، و مىگوييد استاندار ما همراهى نمىكند؛ و شايد بعضى وقتها هم كارشكنى بكند. ابداً اعتنا به همراهى او نكنيد، و خودتان كار بكنيد [با] اتّكال به قدرت الهى. همان طور كه از اول نظرتان به اين نبود كه اين قشرهاى بالا به شما كمك بكنند ـ و نكردند، و كارشكنى هم شايد كردند ـ همين طور حالايى كه به سازندگى رسيديد، خودتان سازنده باشيد. خودتان دنبال مطالب خودتان برويد. ملت خودش بايد قيام كند. مملكت مال شما است. اين مغزها فرار مىكنند، و مملكت مال شماست. اينها ارزها را برداشتند و فرار كردند، و حالا هم دارند يكى يكى فرار مىكنند، مىبينند ديگر اينجا جاى دزدى نيست. محرومان صاحبان اصلى نهضت و كشور مملكت مال خود شماست؛ مال جوانهاى ماست. مملكت مال اين زاغهنشينان اطراف تهران است. كه من خدا مىداند براى اينها غصه مىخورم. و براى اينها تا حالا فكرى نشده. مملكت مال اينهاست. نهضت را اينها پيش بردهاند. در يكى از روزهايى كه تلويزيون نشان مىداد اطراف تهران را، يكى از او پرسيد كه شما چه مىكرديد؟ مىگفت كه ـ يك پيرمردى تقريباً بود، با يك عده از يك سوراخى بيرون آمد! از يك جايى كه جاى انسان نبود بيرون آمد ـ گفت؛ ما صبح كه مىشود مىرويم به تظاهر. زندگيشان اين بود و صبح مىرفتند تظاهر؛ مىرفتند كمك مىكردند به ملت. ما مرهون اينها هستيم. ما زندگيمان را اينها اداره مىكنند. اينها اداره كردند. اين جمعيت و امثال اين جمعيت؛ جوانها؛ جوانهاى دانشگاهى، جوانهاى ادارى، آنهايى كه پيوند با ملت داشتند، بازارى، كشاورز، كارگر، همۀ اينها. آن طبقۀ بالا به ما كارى نداشتند. حالا هم كارشكنى مىكنند و همه چيز مىخواهند، مىگويند مغزها فرار كردند! بگذار فرار كنند. جهنم كه فرار كردند اين مغزها! مغزهاى علمى نبودند اين مغزها، مغزهاى خيانتكار بودند، و الاّ كسى از مملكت خودش فرار مىكند به امريكا؟! از مملكت خودش فرار مىكند به انگلستان و زيرِ سايه انگلستان مىخواهد زندگى بكند؟ پيوند مىكند با بختيار و امثال بختيار كه مملكت ما را به تباهى كشيدند؟ اين مغزها بگذار فرار بكنند، بهتر كه فرار مىكنند! غصه نخوريد براى اينها، براى اينها كه كشته شدهاند غصه نخوريد اين قدرها. ادارۀ امور كشور در پرتو متخصصان متعهد برادرها! خودتان بيدار باشيد كه اين مغزهايى كه دارند فرار مىكنند اين مغزهاست كه شما را به تباهى كشيدهاند. اين مغزهايى است كه نگذاشتند جوانهاى ما تحصيل كامل بكنند. اينها بايد هم بروند؛ بايد هم فرار كنند؛ ديگر جاى زندگى براى آنها نيست. براى اينكه ملت بيدار است. يك ملت بيدار نمىگذارد كه شما هر كدامتان هر كارى مىخواهيد بكنيد. بايد خودتان، خودتان را اداره كنيد. بايد همهمان به ميدان بياييم. فكر اينكه استاندار يك كارى بكند، يك كارى كسى بكند، اتّكال به آنها نكنيد. خودتان همان طورى كه مىگوييد [باشيد] الحمدللّه الآن يك تحولى حاصل شده است كه همۀ طبقات، مهندسش مىآيد كار مىكند؛ دكترش مىآيد كار مىكند. اينهايى كه حالا مغزهاى انسانى دارند. اينها كه مغزهايى ندارند كه فرار كنند. آقا! مغزهايى فرار مىكنند، ما هم يك مغزهايى داريم كه با اينكه مغز علمى هستند دارند به مردم كمك مىكنند؛ دارند مىروند دِرو مىكنند. اين مغزها را ما مىخواهيم؛ نه آن مغزهايى كه حالا كه برايشان تَعُّيش 4
حاصل نيست فرار كنند. چرا به خود نمىآيند اينها؟ چرا اينها نمىفهمند مقدار خودشان را و مقدار مملكت ما را؟ ما اين مغزهايى را مىخواهيم كه در عين حالى كه دكتر است، در عين حالى كه مهندس است، مىرود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مىاندازد. ما اين مغزها را مىخواهيم كه از امريكا پا مىشود مىآيد اينجا مىگويد من آمدهام براى كمك؛ نه پا بشود فرار كند از اينجا! اين مغزهاى فرّار به درد ما نمىخورد، بگذار فرار كنند. اگر شما هم مىدانيد كه در اينجا جايتان نيست، شما هم فرار كنيد! راه باز است. مملكت ما آدم مىخواهد حالا؛ نه مغزهايى كه مىروند در پناه انگلستان و در پناه امريكا. نگاه دنيا به اين نهضت خداوند به همۀ شما توفيق عنايت كند. و من وقتى شما را، اين چهرههاى انسانى، نورانى، خدمتگزار را مىبينم مباهات مىكنم به اينكه مملكت ما اين طور است. دنيا الآن نظرش به مملكت ماست. نه به آن طبقه؛ به شما. نه به آن طبقاتى كه سابق هم سر همۀ كارها بودند، و الآن هم شما مىگوييد كه اتومبيلهايشان، بچههايشان را مىبرند به مدرسه، و از همين اتومبيلها هست و به ما نمىدهند براى جهاد سازندگى! دنيا به شما نظر دارد؛ نه به اين اتومبيل سوارها؛ نه به اينهايى كه در كاخ مىنشينند. كوخنشينها هستند كه مؤونۀ اين مملكت و سرمايه اين مملكتاند؛ نه آن كاخنشينها. خداوند اين كوخنشينها را براى ما حفظ كند. و خداوند اين مسلمينى كه تعهد دارند براى اسلام، اين جوانهايى كه خدمت دارند مىكنند به كشور خودشان، خدمت دارند مىكنند به اسلام، خداوند براى ما حفظ كند. خداوند همۀ شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ كند و قدرت، عنايت كند. مطمئن باشيد كه با اين روحيهاى كه داريد پيروز هستيد. و نمىتواند كسى بر شما غلبه كند؛ و شما بر همه غلبه خواهيد كرد.
عنوان :
اتکا به جوانان و اقشار مستضعف پاکسازى ادارات و اصلاح فرهنگ
مرجع :
صحیفه امام (۱۰) صفحه ۴۲۲
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۸-۰۸
حضار :
اعضاى کمیته امداد