عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسم اللّه الرحمن الرحيم امروز، روز عمل به وحدت است مردم الآن همه دارند راجع به اين مسئله فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم. همه اين را مىخواهند. آقا، شما اگر اعتقاد به اسلام داريد، اين را بگوييد. اگر اعتقاد به ملتتان داريد، اين را بگوييد. اگر كشورتان مىخواهيد مستقل بشود، اين را بگوييد. همه با هم مجتمع بشويد تحت يك بيرق، و وكلايتان را تعيين بكنيد. همه به وكلاى اسلامى كه اعتقاد به مسائل دارد، آنى كه ايمان دارد، آنى كه اعتقاد دارد كه اگر خلاف بكند خواهند او را [مؤاخذه كرد] ولو اينجا مُچَش گير نكند، جاى ديگر مُچَش گير مىكند. امروز روزى است كه كلمۀ «وحدت» براى ما فايده ندارد؛ عمل وحدت لازم است. من هم هى مىگويم وحدت، [اما] اگر بنا باشد كه من مخالفت كنم با ديگران، يك كلمهاى است؛ يك ريايى است و بيشتر نيست. فكر اين مطلب را بكنيد، خودتان بنشينيد فكر بكنيد. [با ]رفقاى ديگر، آنهايى كه اعتقادشان اين است كه مىخواهند خدمت بكنند به كشور، اعتقادشان اين است كه مىخواهند خدمت بكنند به اين ملت، با آنها تفاهم بكنيد؛ بگوييد اگر خدمت مىخواهيد بكنيد، چرا گروه گروه مىشويد؟ همه خدمت بكنيد. اظهار وجود در برابر اسلام، اشتباه است گروه گروه شدن معنايش اين است كه من مىخواهم براى خودم بكِشم؛ آن مىخواهد براى خودش بكشد و اظهار وجود مىكند. آقا، ما نمىتوانيم در مقابل اسلام اظهار وجود بكنيم. اشتباه است اين! جز اين معنى كه يك تشتّتى پيدا بشود و يك اختلافاتى پيدا بشود و يك ـ عرض مىكنم كه ـ تأخيرى نهضت را عقب بيندازد. شما خيال نكنيد اين پيش نمىرود، پيش مىرود انشاءاللّه. لكن عقب مىرود با اختلافاتى كه پيدا بشود و اشخاص روشنفكر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فكر، اينها آدم بعضيشان را مىبيند كه قلمها را برمىدارند هر چه دلشان مىخواهد مىنويسند، و موجب تشتت مىشوند. همين هم كه مىگويند وحدت، وحدت، وحدت، همينها وقتى كه قلم دستشان مىگيرند و مطلب مىنويسند، يك وقت ديديم كه حمله كردند به يك مسئلهاى از مسائل كه مردم به آن مسئله علاقهمند هستند و ايجاد اختلاف مىكنند. چرا بايد اين طور باشد؟! اگر اينها واقعاً راست مىگويند كه ما مملكت را مىخواهيم، ملت را مىخواهيم، استقلال را مىخواهيم، چرا بايد اين طور باشد كه قلمهايشان برخلاف مسائلى است كه ادعا مىكنند؟! اولِ كلام مىگويند بايد اين مملكت با هم متحد باشد، آخر كلامشان مىبينيد كه يك كلمهاى گفته است كه اسباب تشتت مىشود! اين اطراف دريا و آن فضاحت. اطراف دريا را يك مرد ـ نمىدانم، حالا من كه نمىشناسم ـ در مجله گفته: جدا بودن زنها از مردها «ارتجاع» است! «تمدن» اين است كه پسرها و دخترها تو دريا به هم ور بروند! اين تمدن است؟! ادعاى پوچ تمدن در رژيم سابق اين تمدنى است كه پنجاه سال حالى ما كردند كه اين معناى «تمدن» است! پنجاه سال به مغزهاى ما تزريق كردند كه تمدن عبارت از اينهايى است كه كردند. سينمايش برويد، تمدنش عبارت از اين است كه آن، دستگاهِ وقاحت بود. مجلاتش اين طور و روزنامههايش اين طور، راديو و تلويزيونش اين طور، همه اين طور بودند. و ما از اين ضرر ديديم، همهمان از اين ضرر ديديم، ديديم كه زندگى ما را به هم زدند، نيروى انسانى ما را عقب زدند. نيروى انسانى ما الآن كم داريم. براى چه؟ براى اينكه پنجاه سال ما را كشيدند به مراكز فحشا، جوانهاى ما را كشيدند به مراكز فحشا؛ كشيدند به مراكزى كه مغزهاى آنها را تهى كردند. يك آدمى كه در اين نحو سينماهايى كه پيش بود ـ حالا من نمىدانم وضعش چه جورى است، آن وقت سينماهايى كه بود كه همۀ آن دستگاه فساد بود ـ ديگر يك جوانى كه مىرفت در آنجا، پنج روز، ده روز مىرفت، عادت مىكرد به اين، ديگر نمىتوانست جدّى يك عملى بكند، اين ديگر نمىتوانست فكرش را متوجه بكند به اينكه نفت ما را دارند مىبرند و همه چيز ما را، دارند، حيثيت ما را دارند مىبرند و ما مشغول اينكه سينما را تماشا بكنيم يا نمىدانم ستارۀ سينما را! مجلاتمان اين طور، سينماهايمان اين طور، همه چيزمان اين طور شده بود، و ما را اصلاً خودمان را از بين بردند و يك چيز ديگر جاى ما نشاندند ـ مملكت ما متبدل شده بود به يك چيز ديگرى. روشنفكران و وحدت ملى الآن كه در اين نهضت بسيارى از قشرها آن وضع سابقشان [را] رها كردهاند، متبدل شدند، اين حقوقدانان، اين روشنفكرها، اين كذاها، اينها چرا نمىآيند ملحق بشوند به همين جمعيتها و با همينها در كارشان چرا همه دست به هم نمىدهند؟ نوشتههايشان جورى باشد كه وحدت كلمه ايجاد كند، گفتههايشان [اين] جورى باشد؛ جمعيتهايشان اين طور باشد. چرا مىروند توى مجلس، نمىدانم، وكلا، مىگويند كه اسلام حالا به درد نمىخورد؟ جز اين است كه مىخواهند فساد كنند؟ ولو يك كلمۀ مفتى كه يك كسى بگويد، كه در كسى تأثير نمىكند، اما خود اين معنى نشان اين را مىدهد كه رشد نيست. الآن اگر اين تميز مىداد كه اين اسلام بود كه همۀ شما را از خارج كشيد به اينجا و حالا آزاد شديد، اين اسلام بود كه شما را از انزوا بيرون آورد، شما همه توسرى خور سازمان امنيت بوديد، شما همه نمىتوانستيد اظهار وجود بكنيد، حالا كه اسلام آمده و شما را از زاويهها بيرون كشيده، و از خارج، داخل كرده، واردتان كرده در ميدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامى كه همچو خدمتى را به شما كرده است، قيام كرديد؟ اين بايد اسمش را چى گذاشت؟ اين اسمش را مىگوييد تشخيص نمىدهند؟ يا اين قدر با اسلام بد هستند كه حتى حاضرند كه امريكا و شوروى به آنها حكومت كند و اسلام حكومت نكند؟ چه جورى است وضع؟ اصلاح كنند مردم خودشان را! بايد اين طبقۀ روشن و اين طبقهاى كه عرض مىكنم، كارآمد هستند، خودشان را اصلاح بكنند. اين طبقۀ مردم زود صالح مىشوند، دست نخوردهاند اينها. ما هر چى داريم از اين طبقهاى است كه ادعا مىكنند كه ما روشنفكريم و ما حقوقدانيم و ما ـ نمىدانم ـ طرفدار چه هستيم، ما هر چه داريم از اينها داريم صدمه مىخوريم. چرا دست به هم نمىدهند اين كارها را [بكنند]؟ چرا جلوگيرى مىكنند از اين سيلى كه راه افتاده است و مىخواهد كارها را اصلاح بكند؟ اين دردهايى است كه هست و شماها بايد درمان بكنيد و دست به هم بدهيد درمان بكنيد. حالا شماها كه آمديد، اين عمل را بكنيد تا ببينيم سايرين چه مىكنند. اگر من ديدم شماها كرديد... والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
عنوان :
ضرورت عمل به وحدت و دعوت از روشنفکران براى وحدت با ملت
مرجع :
صحیفه امام (۹) صفحه ۲۳۷
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۴-۳۱
حضار :
اعضاى نهضت رادیکال ایران