عنوان :
...
کتاب :
...
منبع :
...
تاریخ :
...
گوینده :
...
مکان :
...
بسماللّه الرّحمن الرّحيم خطر بزرگ، شكست اسلام من بايد با آقايان روحانيون و پاسدارهاى محترم و ساير آقايان محترم كه تشريف دارند، خطرهايى كه حالا به ما متوجه است و اشكالاتى كه در حال حاضر ما داريم و موضعى كه ما در اين وقت داريم فىالجمله عرض كنم، و من در مجامع ديگر هم مطلب را چون اهميت دارد گفتهام و باز هم تكرار مىكنم. موضع ما الآن از دو جهت حساستر از اوقات ديگر است. در رژيم سابق و آن وقتى كه همۀ شما و همۀ قشرها مشغول مبارزه بودند با رژيم سابق، آن وقت رژيم طاغوتى بود، و شما هم بر ضد طاغوت قيام كرده بوديد. اگر ما در آن روز شكست مىخورديم، كشته مىشديم، خيلى اشكال نداشت؛ براى اينكه يك لشكر اسلامى، يك لشكر الهى، با لشكر طاغوتى مقابله كردند و شكست خوردند. يك شكستى كه اولياى خدا هم در مقابل طاغوت گاهى شكست مىخوردند و اين شكست در آن حال به ضرر اسلام تمام نمىشود؛ به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مكتب ما بيشتر ثابت مىشد. به وجهى، نظير مبارزۀ حضرت سيدالشهدا ـ سلاماللّه عليه ـ با دولت وقت كه دولت طاغوتى بود. شهادت سيدالشهدا به اسلام هيچ لطمهاى وارد نياورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود شهادت ايشان، معاويه و پسرش اسلام را يك جور ديگرى در دنيا جلوه داده بودند، به اسم خليفۀ رسولاللّه؛ با رفتن در مسجد؛ اقامۀ جمعه و امام جمعه بودن؛ اقامۀ جماعت و امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسولاللّه و حكومت، حكومت اسلام؛ لكن محتوا برخلاف، نه حكومت، حكومت اسلامى بود به حسب محتوا؛ و نه حاكم حاكم اسلامى. سيدالشهدا ـ سلاماللّه عليه ـ اين نقشى كه اينها داشتند براى برگرداندن اسلام به جاهليت و نمايش دادن اسلام به اينكه اين هم نظير همان چيزهاى سابق است، آن را باطل كرد. و اگر ما هم در اين مبارزهاى كه مىكرديم شكست مىخورديم، كشته مىشديم، اسلام از او ضررى نمىديد؛ بلكه اسلام نفع مىديد؛ براى اينكه يك جبهۀ مجاهد اسلامى با يك عدّه طاغوت مبارزه كردند، مبارزهشان هم بين حق و باطل بود، منتها باطل قوّهاش زياد بود، و آنهايى كه اهل حق بودند شهيد شدند. لكن حالا وضع چه جور است؟ آن وقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و حكومت وقت، حكومت طاغوتى بود و همۀ دستگاهها دستگاههاى طاغوتى بودند. ولكن حالا كه حكومت ما مىگوييم اسلامى، همهتان رأى داديد به جمهورى اسلامى و رژيم تغيير كرد از رژيم سلطنتى به حكومت جمهورى اسلامى، الآن ما كه معمّم هستيم و شما كه پاسدار هستيد و ساير قشرهايى كه در اين مملكت هستند، همه در حكومت اسلامى هستيد، همۀ ما در جمهورى اسلامى واقعيم، الآن رژيم ما جمهورى اسلامى است، آن خطرى كه الآن متوجه به ماست خطر كشته شدن نيست؛ خطر شكست يك جمعيت اسلامى در مقابل طاغوت نيست؛ آنها اصلاً خطر نيست. آن خطرى كه الآن براى ماست اين است كه مكتب ما شكست بخورد؛ اسلام شكست بخورد. اين خطر بزرگترين خطرى است كه الآن متوجه به ماست. و آنكه ما را تا اينجا رساند و پيروز كرد اين بود كه قشرها با هم اختلاف نداشتند. همه با هم فرياد مىكردند كه جمهورى اسلامى مىخواهيم؛ فرقى مابين شهر و ده نبود؛ مركز و سرحدّات نبود. همه دست به هم دادند و فرياد كردند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. و اين دو جهت، كه يكى وحدت كلمۀ همه بود، اكثراً با هم بودند، و يكى هم مقصد؛ مقصد اسلامى بود، شما را پيروز كرد. شما الآن يك لشكر فاتح هستيد. اما لشكرهاى فاتح در سابق هم غالباً اينطور بود كه بعد از فتح، طورى مىشد كه شكست مىخوردند. امروز من براى يك جمع ديگر كه صحبت كردم هيتلر را مثال زدم كه حركت كرد و نهضت كرد و زد و كُشت و فرانسه را فتح كرد و ساير كشورها را فتح كرد و حمله كرد به شوروى، با آن قدرتى كه شوروى داشت، فتح كرد بسيارى از جاها را، لكن نتوانست نگه دارد. آن فتح و پيروزى كه كرده است نتوانست نگه دارد. چون نتوانست نگه دارد، شكست خورد و منتهى شد به آنجايى كه خودكشى مىگويند كرد. فاتحها هميشه تقريباً اينطورى بودند كه بعد از اينكه فتح مىكردند، يك عواملى پيدا مىشد كه اينها را به شكست منتهى مىكرد. خوف از پيدايش عوامل شكست من خوف اين را دارم كه شما كه يك لشكر اسلامى [و] ملت اسلامىِ فاتح هستيد الآن، و فتحى هم كرديد كه همۀ دنيا را به اعجاب آورد، عواملى حالا پيدا بشود كه شكست بخوريد؛ و شكست هم از ناحيۀ خودتان باشد؛ نه از ناحيۀ دشمن. من خوف اين را دارم كه ما، چه طبقۀ روحانيون و چه ساير طبقات، كه مهمش اينهايى است كه مستقيماً اسم اسلامى رويشان هست؛ دولت اسلامى، وزارتخانههاى اسلامى، كميتههاى اسلامى، پاسداران اسلامى و دادگاههاى اسلامى، اينهايى كه الآن به اسم اسلام و لباس اسلامى دارند، در حكومت اسلامى پاسداران اسلامى داريم و دادگاه اسلامى و همين طور كميته، و همۀ اينها، اگر در يك همچو موقعى ماها كه ادعا مىكنيم كه هم پاسدار هستيم و شماها كه پاسدار هستيد، در يك همچو موقعى، يك كارهايى انجام بدهيم كه آنهايى كه با ما مخالفند و دشمناند، آنها مراقب هستند و با كمال مراقبت به كارهاى ما چشم دوختهاند، ما يك كارهايى انجام بدهيم كه اين كارها با محتواى جمهورى اسلامى موافق نباشد. آن شكست مُسْلِم در مقابل كافر نيست؛ شكست سيدالشهدا در مقابل يزيد نيست؛ اين شكست اسلام است. ما ادعا كرديم كه جمهورى اسلامى داريم، و ادعا كرديم كه حكومت اسلامى تنها حكومت عادلانه است، تنها حكومتى است كه از رئيس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام است، نه رئيس جمهورش مىخواهد بزرگى بفروشد به پايينترها، نه پايينترها مىخواهند مردم را از باب اينكه مثلاً نظامى است، پاسدار است، مردم را آزار بدهند؛ اين چيزى است كه ما ادعايش داريم مىكنيم جمهورى اسلامى يعنى يك حكومت عادلانۀ اسلامى؛ چنانچه مملكتى كه اسلامى است و جمهورى [آن ]در تحت لواى اسلام دارد اداره مىشود، اين مملكت هم بايد اجزايش اسلامى باشد؛ اگر چنانچه در اين مقطعى كه از زمان ما هستيم و در اين وقتى كه ما ادعاى تبديل طاغوت به اسلام، همچو ادعايى را داريم، اگر چنانچه ما كه معمّم هستيم و شما كه پاسدار هستيد برخلاف آنطورى كه بايد پاسدارهاى اسلامى، روحانيون كه پاسدارند، شماها كه پاسداريد، برخلاف او اگر يك وقت يك عملى صادر بشود، ولو از يك مصداق، يك فرد صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند، آنهايى كه الآن متوجهاند كه به ما اشكال كنند، يكى را هزار مىكنند و در بوقهاى تبليغاتى در خارج و در داخل. منتها در داخل به يك طرز ديگر، و در خارج با صراحت كه اسلام هم همان است! تغييرى حاصل نيست. اسلام اصلش همين طورى است! اسلام هم مثل رژيم شاهنشاهى است! منتها اينها حالا يك اسمى جاى يك اسمى گذاشتهاند. رأى دادهاند فقط به يك چيزى اما محتوا محتواى ديگرى است؛ يك چيز ديگرى است. اسلام اين جورى است! آن وقت «سازمان امنيت» مردم را آزار مىكرد؛ حالا پاسداران اسلامى! آن وقت رؤساى طاغوتى به مردم تعدّى مىكردند؛ حالا رؤساى جمهورى اسلامى. آن وقت روحانيون در زمان طاغوت بودند؛ اگر يك كارى از آنها از بعضيشان صادر مىشد، مردم مىگفتند كه اينها ساواكى هستند. يكى كار خلاف مىكرد، نمىگفتند كه اينها نوكر اسلاماند و اين كار را مىكنند؛ مىگفتند اينها جزء ساواكاند. امروز اگر از يك روحانى صادر بشود، كى مىگويد ساواكى است؟ كى مىگويد كه الزام دارد به اين كار؟ ... اگر امروز يك خطايى از يك نفر معمّم صادر بشود و سايرين جلويش را نگيرند و اعتراض نكنند ـ جنگ لازم نيست. اعتراض، گفتن، «نهى از منكر» ـ در خارج آنهايى كه دشمن شماها هستند منعكس مىكنند كه جمهورى اسلامى با رژيم شاهنشاهى هيچ فرقى ندارد. فقط يك اسمى تغيير كرده؛ و الاّ واقع همان واقع است. دليلش هم اين است كه اين پاسدارها ببينيد مثل ساواكيها عمل مىكنند! اين كميتهها ببينيد مثلاً چه عمل مىكنند. اين دادگاهها را ببينيد مثل همان دادگاههاى طاغوتى است. و هكذا و هكذا. آنكه امروز نگرانى دارد، آنكه امروز مصيبت است براى ما، اين است كه مكتبمان، يعنى اسلاممان، در معرض اين است كه دنيا به آن پشت بكنند، و با اعمال ما دفنش كنند. فكرى براى اين بايد كرد. شروع اصلاح جامعه از اصلاح خويشتن تا ما خودمان را اصلاح نكنيم نمىتوانيم بگوييم كه ما يك اشخاصى هستيم كه براى خدا داريم كار مىكنيم؛ مىخواهيم اصلاح كنيم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند نمىتوانند دعوت به صلاح بكنند. كسى كه خودش خداى نخواسته پايش را كج مىگذارد اگر به مردم بگويد پايت را راست بگذار مسخرهاش مىكنند مىگويند اگر پا راست گذاشتن صحيح بود خودت بگذار! اگر شما، كه پاسداريد و مدعى هستيد كه ما براى پاسدارى خدمت مىكنيم به اسلام مىخواهيم خدمت كنيم، اگر خداى نخواسته همان طور كه در رژيم سابق گاهى مىريختند منزل يك كسى و اثاثش را مىبردند، زن و بچهاش را به زحمت مىانداختند، اگر حالا هم از يكى از شما خداى نخواسته يك همچو چيزى صادر بشود، و ديگران جلويش را نگيرند و تربيتش نكنند، نهيش نكنند، اين حربه را دست دشمن ما مىدهد و مىگويد پاسدارها اين جورىاند. نمىگويد آن يك [چنين] آدمى بود؛ نمىگويند اين يك روحانى ملبَّس به اين لباس اينطورى است؛ مىگويند آخوندها اينطورند و پاسدارها! اين خطر را چه جور بايد رفع كرد؟ ما الآن مواجهيم با اين. وظيفۀ امر به معروف و نهى از منكر الآن مكلّفيم ما، مسئوليم همهمان، همهمان مسئوليم، نه مسئول براى كار خودمان؛ مسئول كارهاى ديگران هم هستيم «كُلُّكم راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِيَّتِه» 1
همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند. همه بايد نسبت به ديگران. مسئوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسئوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتى؟ بايد هجوم كنيد، نهى كنيد كه چرا؟ اگر خداى نخواسته يك معمّم در يك جا پايش را كج گذاشت، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا برخلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند. نهى از منكر اختصاص به روحانى ندارد؛ مال همه است. امت بايد نهى از منكر بكند؛ امر به معروف بكند. ضرورت انطباق نظام با قواعد اسلام اگر ما ملت، كه الآن مدّعى هستيم كه رژيم ما اسلام است، حكومت حكومت عدل است، و امثال ذلك، و به دنيا هم اعلام كرديم و دنيا هم شناخته مملكت ما را به اسم جمهورى اسلامى، ممالك ديگر شناختند اكثراً و الآن ما را يك رژيم اسلامى مىدانند، اگر چنانچه ما محتواى اين رژيممان اسلامى نباشد و كارهايى كه مىكنيم منطبق نباشد با قوانين اسلام، سر يك قضاياى جزئيهاى با هم معارضه بكنيم، سر يك قضاياى جزئيهاى با هم دشمنى بكنيم، سر يك قضاياى جزئيهاى با هم معارضه بكنيم، كه همۀ اينها مخالف با قواعد اسلام است، اگر يك همچو چيزى بشود و دنيا بگويد كه اسلام هم همين است، همين رژيم است، ديگر همه سر[وته] يك كرباس هستيد. قضيه اين نيست كه ما در يك جنگى شكست خورديم. سيدالشهدا ـ سلاماللّه عليه ـ از يزيد شكست خورد، همه را كشتند؛ لكن همچو شكستى به رژيم معاويه داد كه تا ابد دفنشان كرد. ما اگر كشته مىشديم در اين نهضت، شايد ما هم دفن مىكرديم رژيم را. اما حالا كه ما پيروز شديم و رسيديم به اين مرتبه، اگر اختلافات بين خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاعهاى شخصى بين خودمان حالا شروع بشود، اگر سر يك كارهايى جزئى با هم اختلاف بكنيم، اگر دادگاهى رأى برخلاف اسلام بدهد، اگر كميتهاى برخلاف موازين اسلامى عمل بكند، اين ديگر پاى اين حساب نمىشود كه در رژيم طاغوتى دارد اين كارها مىشود. در رژيم اسلامى دارد اين كار مىشود؛ در حكومت اسلامى دارد اين كار مىشود؛ اين پاى اسلام حساب مىشود. دشمنهاى ما اين را پاى اسلام حساب مىكنند. يكدفعه مىبينيم كه در همۀ روزنامههاى خارج صريحاً نوشتند به اينكه اينها همان است فرقى ندارد. اينجا هم كه جرأت نمىكنند به طور صريح بنويسند، به طور كنايه مىنويسند. خوف دشمنان از اسلام الآن خوف از اين دشمنها بيشتر از خوف از محمدرضا [است، با] محمدرضا جنگ بود و نزاع بود و زدوخورد بود، و ـ بحمداللّه ـ زديد و بيرونش كرديد؛ حالا جنگ نيست. الآن جنگ قلم است. الآن جنگ اعصاب است. آن جنگ نيست كه آسان است. الآن يك همچو جنگى هست كه در خارج و داخل قلمها را برداشتهاند و مىخواهند بر ضد اسلام چيزى بنويسند؛ نه بر ضد من و شما و زيد و بكر؛ بر ضد اسلام! اينها از اسلام مىترسند؛ از من و تو نمىترسند، اينها از اسلام مىترسند. اسلام بود كه جوانهاى ما را غلبه داد بر توپ و تانك و همۀ چيزها؛ بر همۀ قدرتها ملت ما را غلبه داد، اگر اين پاسبانهاى ما بعد از اين غلبه، يك كارى بكنند كه اسباب شكست اسلام بشود، اين مسئوليتش غير مسئوليت آدمكشى است؛ غير مسئوليت گناههاست، اين يك گناهى است كه قابل بخشيدن نيست. عرضۀ غلط اسلام، شكست اسلام اگر ما اسلام را برخلاف آنطورى كه هست نمايش بدهيم به خارج، عرضه كنيم به خارج، اين شكست اسلام است، نه يك معصيت، قضيۀ معصيت نيست، اين آنى است كه انبيا سرش كشته شدند، آنى است كه اوليا سرش كشته شدند. دينِ حق، دينى است كه انبيا و اوليا كشته شدند سرش؛ اگر كسى يكى از انبيا را بكشد، يا اسلام را كارى بكند، اين گناهش بالاتر از او هست. انبيا براى اسلام كشته شدند؛ اين از نبى كشى بالاتر است! اين از سيدالشهدا كشتن بدتر است! سيدالشهدا براى اسلام خودش را به كشتن داد. همان اسلامى كه حالا دست ما افتاده، و معالأسف بعضى از ما بازى مىكنند با او! بايد اصلاح كنيد، مسئوليت زياد است آقا! خيال نكنيد كه مسئول نيستيم، من مسئول هستم؛ آن مسئول است، من عمّامهاى مسئولم، شماى غير عمّامهاى هم همه مسئولاند، بازارى مسئول است، دانشگاهى مسئول است، همه مسئول هستيم. همه بايد مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد، دشمنها الآن دنبال اين هستند كه مكتب ما را به تباهى بكشند؛ براى اينكه آنى كه از آن مىترسند اين است. دشمنهاى ما از من و شما نمىترسند، از مكتب ما مىترسند. آنها كه خودشان را شكست خورده مىدانند، شكست خورده از من و شما نمىدانند؛ شكست خورده از ايمان شما مىدانند. آنها فهميدند، لمس كردند كه يك دستهاى با قدرت «اللّهاكبر»، بر آنها غلبه كردند، اينها اين قدرت را مىخواهند از شما بگيرند، و شما حفظش كنيد. حفظش به اين است كه من معمّم و هركس كه معمّم هست از حدود الهى يك كلمه، يك قدم [اضافه] برنداريد. شما پاسدارهاى معظَّم ـ كه خداوند حفظتان كند ـ از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نكنيد. آن طبقۀ بازارى و آن طبقۀ ادارى و آن دولت و آن ملت همه در رژيم اسلامى الآن واقع هستيم، همه در دولت اسلام الآن هستيم، وظيفۀ دولت اسلامى را از دست ندهيد. دشمن وحدت اختلافات را در يك امورى كه نبايد هم در آن اختلاف كرد، اين اختلافات را كنار بگذاريد همه. اين «حزب» بازى و نمىدانم گروهگروه كه صد گروه، به حسب آنطورى كه در روزنامهها بود، قريب صد گروه در اين چند هفته، اظهار وجود كردهاند! يعنى صد گروه كارى دارند مىكنند كه اين انسجامى كه پيدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند. صد گروه دشمن داريد شما؛ منتها يك عده مىفهمند، و شايد اكثراً توجه ندارند. اين گروهگروه شدن همين طورى نيست كه خيال كنيد من باب اتفاق اظهار وجود مىكنند. هر روز در روزنامهها مىخوانيد كه گروه كذا هم اظهار وجود كرد، بسيارشان به اسم اسلام است، و خيليشان هم به غير. هم آنكه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد مىكند، هم آنكه به اسم غير اسلام است اشتباه مىكند. همه بايد تحت لواى لا اله الا اللّه باشيم، همه يكى باشيم. خطر، بزرگ است و مسئوليت بزرگ، مسئوليت من و آقايان زيادتر از شماست. مسئوليت شما هم بزرگ است، از تحت اين مسئوليت بايد صحيح بيرون بياييم. اصلاً امتحان است، خداوند يك نعمت بزرگى به شما داده است، و الآن تحت امتحان هستيد. آزادى، بالاترين نعمت نعمت آزادى بالاترين نعمتى است كه بشر دارد، شما فاقد بوديد اين نعمت را، نمىتوانستيد يك كلمه حرف بزنيد. نمىتوانستيد اينجا با هم مجتمع بشويد، امكان داشت براى شما؟ قبلاً امكان داشت كه ماها بنشينيم با هم صحبت كنيم؟ نمىگذاشتند كسى از اين در داخل بشود، اگر يك وقتى قاچاقى داخل مىشديد، وقتى بيرون مىرفتيد توى سازمان امنيت بايد برويد! خدا به شما نعمت آزادى را داده. شما را در امتحان اين آزادى قرار داده كه ببيند كه شما با اين آزادى چه مىكنيد. آيا اين نعمت خدا را كفران مىكنيد و با آزادى خودتان مردم را رنج مىدهيد؛ يا اين نعمت را تشكر از آن مىكنيد و اين آزادى را حسن استفاده از آن مىكنيد؟ اين چيزى است كه من خودم را موظّف مىدانم در اين زمان هر گروهى كه مىآيند همين مسائل را بگويم. براى اينكه درد اين است. درد اين است كه الآن اختلافات زياد، گروه گروهها زياد. آنها دارند با هم مجتمع مىشوند؛ ماها داريم از هم متفرق مىشويم! جلوگيرى از تخلّفات با ملايمت نه با خشونت بايد همه بيدار بشويم، همه توجه بكنيم، هم اصلاح كنيم خودمان را كه خداى نخواسته تخلّف نكنيم؛ و هم توجه كنيم به اينكه اگر يكى تخلف كرد جلويش را بگيريم، نه با داد و دعوا؛ گفتن با ملايمت. اگر يك كسى يك كار خلافى كرد و صد نفر آدم با ملايمت سلام كرد، تعارف كرد، ... آن كار خوب نبوده، تأثير مىكند در انسان و نمىتواند تخلف بكند. خداوند انشاءاللّه شما پاسدارها را براى اسلام حفظ كند. و شما آذربايجانىها را ـ كه هميشه عزت اسلام بوديد ـ باز هم عزت اسلام قرار بدهد؛ و همۀ ما را موفق كند به خدمت به اسلام و به مسلمين و به ساير كشورهايى كه مستضعف هستند.
عنوان :
وظایف روحانیون و پاسداران در برابر اسلام و جمهورى اسلامى
مرجع :
صحیفه امام (۸) صفحه ۵۱۱
مکان :
قم
تاریخ :
۱۳۵۸-۰۴-۱۵
حضار :
روحانیون، پرسنل کمیتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ارومیه